هنوز با همه بدعهدیت دعاگویم
راه برگشتن به سویم را کجا گم کرده ای من برای ردپاهایت خیابانم هنوز
دستهایم را بگیر شاید هنوز نرفته باشی شاید هنوز نمرده باشم...
مرا ببخش که با دوریت زنده ام هنوز...
از داشته ها تو را دارم و از نداشنه ها تو را هنوز ماه من تویی...
بگو خیال تو شب ها کمی به رحم آید قسم به جان عزیزت هنوز بیدارم
میدانم هنوز هم دوستم داری و این تنها دروغیست که نمی گذارد بمیرم...
هزار تلخ بگویی هنوز شیرینی
با آن که رفته ای و مرا برده ای ز یاد میخواهمت هنوز و به جان دوست دارمت
مرا به هیچ بدادی و من هنوز بر آنم که از وجود تو مویی به عالمی نفروشم
آیا میان آن همه اتفاق من از سر اتفاق زنده ام هنوز؟