شنبه , ۲۹ دی ۱۴۰۳
وقتی منو صدا میزنیوقتی صدای نفسهاتو میشنومپر پرواز پیدا می کنمپروازو احساس می کنم که زنده امزنده ام..._ترجمه ی برشی از ترانه ی خارجی...
از تمام شب بیداریهایم ممنونم از بی خوابی ها ،و آشفتگی هایم .آنها راه ورود کابوس های شبانه ام را بسته اند .عادت کرده ام به تصور تو در کنارم با تو نفس می کشم ،راه می روم ،می گریم ،می خندم با تصور تو \زنده ام \ و این تصویرها فقط در بیداری است .خواب که بیاید کابوس شروع می شود، آنجاست که می فهم تو نیستی آنجاست که خواب \رویای بیداری \ را از من ،می دزدد......سولماز رضایی...
زنده ام تا در تنم هرم نفس های تو هستمرگ می داند: فقط باید تو را از من گرفت...
سنگ بزرگی شده امکه نه از سیلاب تکان میخوردو نه از نوازش نسیم نرم میشودکجای این رودخانه خروشانآفتاب چهره ام را میسوزاندیا اینکه سرمای زمستانتنم را میشکندبعد از توکدامین اتفاق مراتکان خواهد دادتا بفهممآیا هنوز زنده ام؟...
زنده ام ،هرچه زدی تیغه به شریان نرسیدخیز بردار ببینم خطری هم داری؟زخم از این تیغ و تبر تا که بخواهی خوردمعشق من ، ارّه ی تن تیز تری هم داری؟...
به عشق تو زنده ام️️️️...
زنده ام تا در تنم هُرم نفس های تو هست ... ️️️...
با من بمان وسایہے مهر از سرم مڪَیرمن زندهام بہ مهر تو اے مهربان من️️️...
زنده ام تا در تنم هُرم نفس های هست ...️️️...
امروز بیش از هر وقت دیگر زندهامو نفسی که خون مرا تازه میکند تویی !...
مدام هوای تو را میکنم و با آن زندهام..نفسی که با یادت نگهم داشتههر روز و هر ساعت..!️️️...
به عشق تو زنده ام...صبح بخیر بانوی من️...
عهد بسته ام کنار تنت بمانمگیسوانت را به دست بگیرملبانت را به لبهایم بگیرمو تا زنده ام اسیر عشق تو باشم...
آیا میان آن همه اتفاق من از سر اتفاق زنده ام هنوز؟...
هرکس که گفت : بهر تو مردم دروغ گفت من راست گفته ام که برای تو زنده ام...