متن بهار غمگین
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات بهار غمگین
«وحشت بزرگ»
کرکسی سیهبال، سیهدل،
در هوا دیده شد.
تیرگی چیره شد.
میچرخید به گرد آسمان،
در بلندای درختان.
بالهایش،
آبی زیبا را شکافت.
خورشید، نفسهایش را
در سینه حبس کرد.
هوا پر بود از صدای آن شوم سرشت بدخوی تیزچنگال.
گنجشکها،
که باید در دل باد میرقصیدند،
ناگهان سایهای...
کبوتر قمری، ای ساکن شاخسارهای دوردست بهار،
ای پیامبر خاموش نسیمی که از عطر اقاقیا گذر کرده است...
مگر کجا رفتی که اینک بهار آمده است،
اما آواز تو هنوز بر شاخهای نرفته پژمرده میشود؟
دلم برات تنگ شده،
نه چون حسرتی سبکخیز و عابر،
بل همچون داغی سنگین
که...
سرباز عزیز وطن…
بهار از راه میرسه،
خیلیها کنار سفرهی هفتسین نشستن،
اما تو…
کنار مرزها، در دل پادگانها،
برای آرامش یک وطن، ایستادی.
شاید دستت به سفرهی هفتسین نرسه،
اما غیرتت، سین هشتم این سرزمینه.
تو که عید رو با دلتنگی آغاز میکنی،
اما حضورت، بزرگترین عیدی برای ماست....