جمعه , ۳۱ فروردین ۱۴۰۳
می شود گفت، با صفای جان/هر کجا، از سرور، بنیادی ست؟/می شود با هوای دل، حس کرد،سینه سرشارِ آبِ آزادی ست؟/کاش می شد؛ نمی شود؛ امّا،/ وقتی احساسِ جانِ شورش زا/مملو است از، سرایشِ غم ها؛/ بی قرار از، جفای بیدادی ست/شاعر: زهرا حکیمی بافقی، برشی از یک غزل....
نکن بیداد بر قلبِ حزینم؛که از بیدادِ تو، نقشِ زمینم؛رسد تا آسمانها، شورشِ دل؛اگر حسّی ز تو، هرگز نبینم!زهرا حکیمی بافقی،کتاب دل گویه های بانوی احساس...
نکن بیداد بر قلبِ حزینم؛که از بیدادِ تو، نقشِ زمینم!رسد تا آسمانها شورشِ دل؛اگر حسّی ز تو، هرگز نبینم!شاعر: زهرا حکیمی بافقی، کتاب دل گویه های بانوی احساس....
فراموش کردن، یگانه شکل بخشودن است، هم تنها راه انتقام گیری است و هم تنها راه کیفر دادن. اگر طرف مقابل ببیند که هنوز فکرش از سرت بیرون نرفته، یک جور تو را بردهٔ زر خرید خودش می داند، ولی اگر فراموشش کنی، دیگر این طور نخواهد بود. به نظرم بخشش و انتقام جوهری یکسان دارند و آن چیزی نیست جز فراموشی. ولی بیداد را نمی توان به آسانی فراموش کرد.- واپسین گفت وگو- خورخه لوئیس بورخس...
ساده از چشمانم عبور نکندیده ای چگونه نگاهت می کنم؟تمام حرف دلم در چشمانم موج می زندچشمانم بیداد می کندکه تو را می خواهم ......
شیرینیات به کام رقیب است و تلخیاش عمری مرا به خلسهی بیداد میبَرَد......
آدم ها را تنها نذاریم افسردگی بیداد میکنه...