شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
با نگاهش شانه زد مویِ غزل هایِ مرالعنتی؛ آمد که شورِ شعر چشمم تَر کندشیما رحمانی...
تُو خودِ رویایِ عاشقانه ایتُو طلوعِ بکرِ یک ترانه ای...
کسی که آینه دار سپیده بود،چقدر--از آفتاب ،گریزان شده است بعد از تو رضا حدادیان...
غزل،چشمهای تو است.کاش حافظ چشمهای تو بودم!...
غزل غزل شعر ستنگاهت ردیف کنقافیه چشمانت را بر وزن دوست داشتنم...
در این زمانه رفیقی که خالی از خلل استصراحی می ناب و سفینه ی غزل است...
این شعر، آخرین غزل من برای توستتقدیم شد به دار و ندارم، به هیچ کس.......
تمام آرزویم استسرودن غزل ز تو و شرح دلتنگی ام...!...
منم آن شاعر دلخونکه فقط خرج تو کردغزل و عاطفه و روح هنرمندش را...
مثل یک شعر مرا تنگ در آغوش بگیرکه هوای غزلم سخت شبیه تن توست...