سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
دفترم را باز می کنم و در صفحه اولش ، واژه هایم نام تو را خط می کشند.تویی که اتفاقا جدا از همه ای.می نویسم به شوق توبه نام نوربه نام عشقنقطه ی عطف تمام زیبایی هادوستت دارم خدای من. زهرا غفران پاکدل...
خدای مناعتراف می کنمگاهی تو رابا همه بزرگیتمیان روزمرگی هایم,ترس هایم,و نامیدی هایمگم می کنم.بعد تودر انتهایی ترین لایه درونمتبلور می کنیهمه وجودم پر از تو می شوددیگر من, خودم نیستم.ترس و تاریکی و ناامیدی نیست.سیال می شومدر هستی.همراه تو می شومدر اقیانوسی که ابتدا و انتهایی ندارد....