پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
از من رمیده ای و منِ ساده دل هنوزبی مهری و جفای تو باور نمی کنمدل را چنان به مهر تو بستم که بعد از ایندیگر هوای دلبر دیگر نمی کنمرفتی و با تو رفت مرا شادی و امیددیگر چگونه عشق تو را آرزو کنم......
گاهی از عمق وجود برایسادگی ام میگریَم....دلی ساده دارم که سرم را به بادمی دهد...ساده دل میبندم ،ساده اعتماد میکنم،ساده میبخشم،ساده آشتی میکنماما اگر اشتباهی کنم هیچکسهیچ گاه به راحتی از اشتباهمن نخواهد گذشت....کوثرنجفی چشمه...
از من رمیده ای و من ساده دل هنوزبی مهری و جفای تو باور نمی کنمدل را چنان به مهر تو بستم که بعد از ایندیگر هوای دلبر دیگر نمی کنمرفتی و با تو رفت مرا شادی و امیددیگر چگونه عشق ترا آرزو کنمدیگر چگونه مستی یک بوسه ترادر این سکوت تلخ و سیه جستجو کنمیاد آر آن زن آن زن دیوانه را که خفتیک شب به روی سینه تو مست عشق و نازلرزید بر لبان عطش کرده اش هوسخندید در نگاه گریزنده اش نیازلب های تشنه اش به لبت داغ بوسه زدافسانه ...
دلم کسی را میخواهد،کسی که از جنس خودم باشد…دلش شیشه ای…گونه هایش بارانی…دستانش کمی سرد…نگاهش ستاره باران باشد…دلم یک ساده دل می خواهد…!!!بیاید با هم برویم…نمیخواهم فرهاد باشد،کوه بتراشد…نمیخواهم مجنون باشد،سر به بیابان بگذارد…میخواهم گاهی دردم را درمان باشد…شاهزاده سوار بر اسب سفید نمیخواهم…!!!غریب آشنایی میخواهم بیاید با پای پیاده…قلبش در دستش باشد..چشمانش پر از باران باشد…کلبه کوچک را دوست دارم…اگر این کلبه در قلب او باشد…...
مادر عزیزمتو صمیمی تر از آنی که دلم می پنداشتدل تو با همه آینه ها نسبت داشتتو همان ساده دل سبز نجیبی که خدادر میان دل پاکت صدف آینه کاشت روزت مبارک بهترین هدیه ی خدا...