پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
نجیب بودو گریه می کرد که به هیچ چیز دیگری شبیه نبودجز اسب !...
و دراین عمر که تنها سر ناکامی داشت با همه درد نجیبیم خدا می داند...
دیگر مگر به خواب ببینداین مردم نجیب راجهانی که بی توارزش تماشا نداشتو من چه عاشقانهولی بیهوده فرسودمنگاهم را......
دارد نگاه نجیبت مرا درقهوه ای ترین خلسه ی جهانغرق می کندنبضم فصیح می شودآنگونه ام که شعریدارد استخوان می ترکاند...جلال پراذرانسفیر اهدای عضو...
ترکیب نگاه و هنر اخم و صدایت ...آدم کش و خون ریز و دل انگیز و نجیب است !...
کسی جز عشقِ شیرین نیست مردِ بیستون کندن... کاشانی...
گر به منّت زنده باید بود ، مردن نعمتی ست... کاشانی...
آنچه بر طبعِ تو می آید گران ، یادِ من است... کاشانی...
با یک سبد شعر آمدم،باشور، این بارماندم چگونه ازتو بنویسم پرستارازتو که همواره صبوری و شکیبیسرشار از آیینه ای، پاک و نجیبیازتو که پای صحبتت، وقتی نشستمواژه برای تو کم آوردم شکستمای آشنا با ناله های دردمندانتو مرهم زخمی برای دردمندانعیسا دمی درد و دوا را می شناسیهمسایه ی عشقی، خدا را می شناسیهرکس که می نالد تو بر بالین اوییآرام بخش خاطر غمگین اوییبیدار می مانی که بیماران بخوابندآسوده بر بستر گرفتاران بخوابندای آشنا...
مادر عزیزمتو صمیمی تر از آنی که دلم می پنداشتدل تو با همه آینه ها نسبت داشتتو همان ساده دل سبز نجیبی که خدادر میان دل پاکت صدف آینه کاشت روزت مبارک بهترین هدیه ی خدا...
می خواهم دخترانمان را مانند شما صبور، خوش اخلاق، نجیب و ... تربیت کنم. تمام خوبی ها دنیا در شما خلاصه شده است. خوشحالم که کنارمان هستید. تولدتان مبارک مادر زن بسیار عزیزم...
تو را در خیالم رویا پردازی میکنمزیبانجیبپر مهر اصلأ چه میگویم ...!تو را آرامبخش خوابهای شبانه ام توصیف کنم راحت تر است......
این مضحک نیست که خوشبختی آدم در این باشد،که آدم اسم خودش را روی تنه درختها بکند؟آیا این آدم خیلی خودخواه نیست و آن آدمهای دیگر، آدمهای شریف تر و نجیب تری نیستند،که می گذارند بپوسند بی آنکه در یک تار مو، حتی یک تارمو،باقی مانده باشند...فروغ_فرخزادقسمتی از نامههای فروغ فرخزاد به ابراهیم گلستان دهه۱۳۴۰...
تو همانعطر نجیبیکه دلم کرده هوایت...