پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
میدانیدلم میخواهدمتفاوت تر از دیروزدوستت داشته باشممثلایک روز فقط صدایت رافردای همان روز فقطچشم هایت راروز دیگرچهارچوب آغوشت راواای از جمعهجمعه ها از سر صبح تاخود شب فقطلبخند مردانه ات را ... سوگل علیزاده...
همین کهتو مرا تا بی نهایتِاین عشق دوست می داریحال دلم را عجیب خوش می کند...سوگل علیزاده...
میانِ تمامِ مادرانه هایتیک دنیا عشق موج میزندبخند که دیدنِ طرحِ لبخندتبه این زندگی جان میدهد ......
چه خوب شد که تو با قلبِ قشنگت شدی قسمتِ من...
به زندگی رنگ میده قلب مهربونت...
برای من لبخندتچشم نوازترین منظره ی دنیاست...وقتی میگویم نگاه ت را به دوربین بده،حالا بخندبی وقفه بخندتو فقط برایم بخندمن خودم از هزاران زاویه ثبتش میکنم......
عشق تو مثل عطر بهار نارنجوسط اردیبهشت میمونهبه همون اندازه دلچسباصلا یه حس خوبی بهم میده...
زندگی آری همان شیرینی لبخند توست پشت میز کوچکی انتهای کافه ی لبهای تو...
ای من به فدای اون همه ناز نگاهت دلبر...