پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
بسمه تعالیشبِ عید آمد و ساقی شرابِ نو مُهیّا کرددلِ افسرده ی ما را به یک پیمانه احیا کردخمار آلود در خمیازه پردازی ، خرامانیملبِ ما بست ساقی تا دهانِ شیشه را وا کردشبیهِ خضر از معماری عمرِ جاودان بخشیدمعمایی که با یک جرعه تعمیرِ دلِ ما کردبه شکرِ آن میِ لعلی که در زیرِ نگین دارددر و دیوارِ این میخانه را یاقوت سیما کردفسادِ کینه را از دل به آبِ زندگانی شُستبه رسمِ میهمان آمد ، درونِ سینه مأوا کردجهان را با همه ز...
ماه من چهره برافروز که آمد شب عید عید برچهره ی چون ماه تو می باید دید نوبت سال کهن باغم دیرینه گذشت سال نو باطرب وغلغله شوق دمید...
دیگران در تب و تاب شب عیدند ولیمثل یک سال گذشته به تو مشغولم من...
ماه من چهره برافروز که آمد شب عید عید بر چهره چون ماه تو میباید دیداسعدالله لک العید به شکرانه بیا که مرا دیدن رخسار تو عیدیست سعید...
شادی نیمه ی شعبان و غم دوری توشب عید است ولی سینه ما می سوزد...
اونقدری که آرایشگرا واسه وقت های شب عید دارن تهدید میکنن،ترامپ ایران رو تهدید نکرده...
…جُم نخور…پلڪ هم نزن…تو ڪہ نبودی ببینیجانم بہ لبم رسید تا بیایی وروبرویم بنشینی ونگاهت ڪنم……نبودی ببینی ڪہ امام و امامزاده ای نماندڪہ نذرش نڪرده باشم……و شب عید و احیایی نبوده ڪہتسبیح بہ دستآرزویت نڪرده باشم……حالا ڪہ آمدی جُم نخور…بگذار تا آخرین طپش هایِ قلبِ دیوانہ امفقط نگاهت ڪنم……قلبی ڪہ مثلِ گنجشڪی در قفس ماندهدارد خودش را بہ در و دیوار می ڪوبدتا یڪ طوری بگوید دوستت دارد……پلڪ هم نزن…میترسم در خوابم باشی و...