پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
و در نهایت فراموش خواهیم شد و دیگر کسی مارا نخواهد شناخت، حتی اگر از گور برخاسته و به میان مردم بیاییم... در دهه ها و سده ها و هزاره های آینده تبدیل به خاک خواهیم شد و در اعماق زمین به سکوت ادامه خواهیم داد و اما مردمی که روی قبرهای چند طبقه و یا آسفالت شده ی مان قدم می گذارند و راه می روند، نمی دانند که آن ها نیز روزی به همین سرنوشت، دچار خواهند شد، روزی می رسد که جوری از صحنه ی روزگار محو می شوند که گویی هیچ وقت همچین اشخاصی وجود نداشته اند، تم...
تا به خودم آمدم، فهمیدم که بیمارم، یک بیمار روانی، روحم بیمار است، روانم درد می کند، قلبم تیر می کشد و بی رحمانه بر وجودم تازیانه می زند، گاه به مانند یک مار زخمی به دیگران نیش میزنم و پرخاش می کنم و گاه مهربان و مظلوم می شوم درست مثل یک کودک پاک و معصوم،گاهی بی دلیل بغض می کنم و گریه ام می گیرد و گاه بی دلیل شاد می شوم و لبخند می زنم، گاه عاشق می شوم و گاه از عشق بیزار، گاهی دوست دارم فرار کنم و به کشور یا شهری دور سفر کنم و جایی زندگی کنم که نه...
خطاب به خواهر و برادر کوچکترم:عزیزانم، من از شما بزرگتر هستم و زندگی در این دنیا را چندسالی زودتر از شما تجربه کرده ام، پس راهی را که درآن قدم می گذارید، قبلا پیموده ام، شما در طول زندگی تان بیشترین ارتباط را با پدر و مادرتان خواهید داشت، پدر و مادری که باید آنها را دوست بدارید و به آنها احترام بگذارید، اما اجازه دهید چند نکته را به شما گوشزد کنم که هم درمورد خودتان است هم پدر و مادر و اطرافیانتان، نکته ی اول،تنها کسی که شما در این دنیاهمیشه داشت...
موقع خواندن تاریخ، به این جمله برخوردم «در بُعد روابط خارجی، موسولینی سودای احیای دوباره ی امپراتوری روم باستان و تسلط بر دریای مدیترانه و شمال آفریقا را در سر می پروراند، تجاوز نظامی این کشور به اتیوپی در آفریقا نیز با تکیه بر همین تفکر صورت گرفت» بعد از خواندن این جمله موضوعی فکرم را به شدت درگیر کرد، که موسولینی این وسعت از زمین را برای چه و برای که می خواست؟اگر برای قدرت، قدرت را برای چه می خواست؟ اگر برای آرامش و ثروت، این آرامش و ثروت را بر...
تمام تجربیات ما در این دنیا، یک خواب است،خودِ خودِ خواب... اما خوابی که در آن افکار و اعمال،نیت ها و واقعیت و پشت پرده ی هرچیزی که به ما مربوط است، ثبت و ضبط می شود، ما در این خواب، به طور کلی از مال دنیا حداقل یک چیزی داریم، خوشبختی، یا بدبختی داریم،که تجربه کردن هر کدامش، به مسائل زیادی بستگی دارد، اتفاقات خوب یا بد را تجربه می کنیم،بچه و همسر داریم یا مجرد هستیم، آدم درستی هستیم و یا نادرست، خلاصه ما در خوابِ زندگی همه جور آدم مختلف، تجربه های...
فکرم درگیر است، درگیرِ خودمان!ما آدم ها موجودات عجیب و غریبی هستیم روحمان ظرفیت نامحدودی برای خوب بودن و بد بودن دارد، گاه آنقدر پاک و بی آلایش می شویم که از فرشته بودن فقط دوبال را کم داریم و گاه آنقدر گناه کار و رذل می شویم که نمی دانیم دفعه ی بعد که در آینه نگاه می کنیم خودمان را می بینیم یا حیوانی را که از خود ساخته ایم؟! خدایا، ای نزدیک تر از رگ گردن، ما را در آغوش بگیر و مراقبت کن......