شنبه , ۲۹ دی ۱۴۰۳
شمس تبریزی :با خواندن ، تو خواهی دانست ولی با عشق است که خواهی فهمید...
خشنود نشو دشمن اگر کرد محبتخندیدن جلاد ز شیرین سخنی نیست...
جایی که برادر به برادر نکند رحمبیگانه برای تو برادر شدنی نیست...
صد بار اگر دایه به طِفل تو دهد شیرغافل مشو ای دوست که مادر شدنی نیست...
آخر من تو را چگونه رنجانم؟که اگر بر پای تو بوسه دهمترسم که مژه ی من درخلدپای تو را خسته کند...
چو پرید سوی بامَت ز تنم کبوتر دل به فَغان شدم چو بلبل که کبوترم نیامد......
گرچه چشمان تو جز در پی زیبایی نیستدل بکن ! آینه اینقدر تماشایی نیست حاصل خیره در آیینه شدن ها آیادو برابر شدن غصه تنهایی نیست ؟!...