پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
آهای عاشقِ تنها، قلبت هنوز گرم است؟ یا زیر این بارانِ سرد، یخ زده و کم رنگ است؟درختی که کاشتی، سبز است هنوز؟ یا با برگ های زرد، در خواب خسته فرو رفته؟آهای دل سوخته، عشقت هنوز جوان است؟ یا زیر غبار خاطرات، کم رنگ و پریشان است؟آیا کوچه ها هنوز بوی دست های تو را دارند؟!یا پاییز لبخند به لبت نشانده است؟! تو کجایی؟ در سکوت شب می گردی؟یا با خاطراتش دلگرم است ؟!آهای عاشقِ تنها، قلبت هنوز گرم است؟ در انتظار دوباره ی او، یا چشمانت پر...