جمعه , ۹ آذر ۱۴۰۳
به سر رسید/همه چیز/تا گلو برگ...
یک نفرپیش فلک ریش گرو بگذاردبلکه دست از سر آزردن من بردارد...
اشک های تلخی که بر قبرها می چکند همان حرفهای شیرینی هستند که روزگاری باید بر زبان می آمدند ولی افسوس......
چنان تنهای تنهایمکه حتی نیستم با خود...
پری کوچک غمگینیکه شب از یک بوسه می میرد/ و سحرگاه از یک بوسه به دنیا خواهد آمد......
تنهایی ات گریه ات ...دیگر چه چیزی لازم است تا دل خدا بلرزد ؟...
برانکاردآرام آراممیرفتخش خشِ برگها...
ای تف به جهان تا ابد غم بودنای مرگ بر این ساعت بی هم بودن...
لیلا که شدی حرف مرا میفهمی مجنون تمام قصه ها نامردند...
آه از آن رفتگان بی برگشت...
نه ماه است و نه مهر...! روزهایی که تو را ندارم...
دلم در دست او گیر است، خودم از دست او دلگیرعجب دنیای بیرحمی، دلم گیر است و دلگیرم...
غمگین ترین درد مرگ نیست دلبستگی به کسی است که بدانی هست اما اجازه بودن در کنارش را نداری...
همدرد منیهم درد منی!...
دخترمخانه ام سوت و کور بود و دلم غمگین از نداشتن توخدا به حالم نظر کرد یک دنیا خوشحالی به زندگی ام بخشیدعشق تو بهانه شد و غم دنیا فراموشم شد...
با چشمای خیسایموجی خنده نفرستادی تا بدونی دنیا دست کیه رفیق...!!...
آدما معمولا برای رفتن پاییز را انتخاب می کنند. خودت را برای غیر منتظره ترین فصل سال اماده کن......
اینقدر مرا با غم دوریت نیازاربا پای دلم راه بیا قدری و بگذار ...این قصه سرانجام خوشی داشته باشدشاید که به آخر برسد این غم بسیار...
بوی زلف او حواسم را پریشان کرد و رفت...........
کدام خانه ؟کدام آشیانه ؟صد افسوسبی تو شهر پر از آیه های تنهاییست...
فرق زیادی هست بینکسی که میخوابدو کسی که از همه چیز خسته شدهچشم هایش را می بندد ......
به دلم افتاده است که به یاد من نشسته ای امشب...پلک هایت سنگین خوابند اما هنوز آنها را بر روی هم نگذاشته ای...به دلم افتاده است که دلت هوای مرا کردهو در میان خاطرهامان به دنبال من میگردد امشب ...امشب و هر شب یک دل سیر از بغضت خالی میشوم...عکست را آغوش میگیرم، وای که چقدر جایت خالی است در کنارم...دست خودم نیست اگر دستم از تو می نویسد...اگر دلتنگم و چشمانمهر شب از یاد تو خیسند... دوستت دارم...تولدت مبارک ️️️...
تو را نشد ،می روم که خود را فراموش کنم...
دوستت دارمهمان قدر که نمیگویم !همان قدر که نمیدانی !همان قدر که نمی آیی...
سال ها شد رفته دمسازم ز دست اما هنوز در درونم زنده است و زندگانی می کند......
برای مردم زندگی نکن! تباه می شوی . غمگین ترین آدم ها کسانی هستند که برداشت دیگران برایشان زیادی مهم است....
مشکل در حال حاضر حجم نفهم ها نیست،مشکل حجم بسیار بالاییه که فکر میکنن آدم فهمیده ای هستن!...
بغض یعنی:دردی هایی که رسیدن..به گلوت......
عاشق غم اسباب چرا داشته باشددارد همه چیزآن که تو را داشته باشد...! صائب تبریزی...
همیشه دلم خواسته بدانملحظههای تو بی منچطور میگذرد؟وقتی نگاهت میافتد به برگ.....به شاخه........به پوست درخت......وقتی بوی پرتقال میپیچدوقتی باران تنها تو را خیس میکند!وقتی با صدایی برمیگردی..... پشت سرت ......من نیستم !...
داغ جانسوز من از خنده خونین پیداستای بسا خنده که از گریه غم انگیزتر است...
عاشق به خواب تن ندهد جز به خوابِ مرگوآن هم بدین امید که بیند جمال دوست…...
دیگر بوی بهار هم سرحالم نمی کندچیزی شبیه گریه زلالم نمی کندآه ای خدا مرا به کبوتر شدن چکار ؟وقتی که سنگ هم رحمی به بالم نمی کند...
طرفِ دلتنگ همیشه ما بودیم...
گاهی اوقات بهتر است سکوت کنید تا اینکه به دیگران بگویید چه احساسی دارید. زیرا به شدت رنج می برید وقتی به این نتیجه می رسید که آنها می توانند حرف شما بشنوند اما نمی توانند درک کنند :)...
ای کاش می فهمیدی وقتی یه مرد برات گریه می کنه یعنی از همه چیزش برات گذشته …...
میدونستید وقتی از شدت علاقه به یکی میچسبید چقدر ترسناک میشید؟ تو اون لحظه هر کاری برای نابود کردن خودتون انجام میدید!...
بیا که میرود این شهر رو به ویرانی بیاکه صاف شود این هوای بارانی...
با بهترین آدمای دنیا هم که بری بیرون و بهت خوش بگذره بازم ته دلت اونی رو میخواد که نیست...
تو دنیای واقعی هم نمیشه رو آدما حساب کرد اینجا که دیگه مجازیه....
دلم تنگ استدلم می سوزد از باغی که میسوزدنه دیدارینه بیدارینه دستی از سر یاریمرا آشفته می داردچنین آشفته بازاری...
گر چه خاکسترم و مصلحتم خاموشی است آتش افروزم و شرح شب هجران گویم شب بخیر...
وحدت عشقست این جانیست دویا تویی یا عشق یا اقبال عشق...
مَگَر جانی که هَرگَه آمَدی ناگه بُرون رَفتی؟مَگَر عُمریکه هَر گَه می رَوی دیگَر نِمیایی؟!!!!...
گمت کردم مانند لبخندی در عکس های کودکی ام...
گفٖته بودم که به دریا نزنم دل اماکو دلی تا که به دریا بزنم یا نزنم...
غمناک ترین لحظه زندگی را از کسی تجربه میکنی که شیرین ترین خاطرات زندگی را با او داشتی......
تنهایی یجوریه کهنه از ته دلت میخوای تنها باشینه عمیقاً دوست داری کسی وارد زندگیت بشه!...
درد؛حرف من نیست !درد نام دیگر من است.من، چگونه خویش را صدا کنم؟......
بعد از طلب تو در سرم نیستغیر از تو به خاطر اندرم نیست...