متن افسوس
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات افسوس
چگونه باد را مقصر کنم آن که پنجره را باز گذاشته بود من بودم ..
گناه من نگاهم بود...
که بیچاره به دام نگهت افتاد...
روزهای نبودت را میشمارم
اما ای کاش روزای بودنت را هم شمرده بودم
کاش میشمردم تا قدر لحظاتی که با تو میگذشت را بیشتر میدانستم
اگر شمرده بودم میدانستم چه مدت است که تورا میشناسم
اگر شمرده بودم
هر ساعت ،هر دقیقه ، هر لحظه
قدر تورا بیشتر میدانستم
اما...
افسوس
دل دیوانه ای دارم... ندارد باوری، افسوس
به باد فنته اش دارد شرار اخگری افسوس
دمادم در تب دلدادگی درخویش می سوزم
از این اتش نمی ماند بجز خاکستری افسوس
تمام کیش و آئین و مرام و مسلک و دین را
سر بازیجه می گیرد بلای محشری افسوس
دل...
سپید کردم خرمن موهایم را برای روزگاری که به آغوش مرگ برد مرا …
افسوس
المیرا پناهی درین کبود .
شاید باید میرفتم...
شاید نباید فکر میکردم...
شاید رفتنم باعث اتفاقای خوبی میشد...
ولی واستادم فقط به دور دست خیره شدم...
چرا نرفتم؟؟
باور کن خودمم نمیدونم چرا؟؟
خشکم زده بود و حال عجیب غریبی داشتم...
ولی دوباره تصمیم گرفتم برم..
شاید الانم دیر نشده باشه...
باید آماده بشم..
باید...
این روزها ، خیابانها را که قدم میزنم ، میفهمم که دیگر هیچ دلی به دل راه ندارد ! افسوس ! که این روزها برای باهم بودن ، باید جیبت پُر باشد و خانه ات خالی !!!
هر چه صدایت کردم
نشنیدی
چه حرف هایی که در گلویم جا ماند
و چه لحظه هایی
که بی تفاوت از کنارشان گذشتی
میان ازدحام این همه حرف
دست به دامان سکوت شدم
که خواندنش
سواد عشق می خواست
اما افسوس
تو آن را هم نداشتی
مجید رفیع زاد
غرورم را بپای عشق تو دادم ولی افسوس
بدام درد و غم هایت گرفتار امدم هردم
اعظم کلیابی
بانوی کاشانی
افسوس
افسوس به هر کس که وفا کردم و
دل دادم و از عشق برایش
سرودم غزلها.
از این دفتر دلها
بجز بی مهری و دلسردی و انکار
ندیدم که ندیدم.
شاعر:حسن سهرابی