پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
زخم هایم را دوست دارم. آنها شاهدان اصلی ام هستند، که چطور شجاعانه زندگی کردم...فائزه حیدری...
احمقانه س اگر فکر کنید همه چیو راجع به یه آدم می دونید و ما رو بهتر از خودمون می شناسید. در بهترین شرایط شما چیزایی رو می دونید که ما خودمون بهتون اجازه ی دونستنشون رو دادیم.فائزه حیدری...
یجا خوندم که موقعی که برف می باره همه جا ساکت میشه چون دونه های برف امواج صوتی رو جذب میکنن .میدونی من فکر میکنم آدمی هم که دوسش داری مثل برف میمونه وقتی میاد دیگه هیچ صدایی نمی شنوی و چشمت دیگه هیچ جا رو نمی بینه فقط و فقط همون آدمو میبینی و توش غرق میشی... (:فائزه حیدری...
با شنیدن ی جمله هایی دلت بد میشکنه..نمیپرسی چرا؟حتی دیگ نمیگی چطور می تونی اینو بگی؟چشاتو از زور اشک به هم فشار میدی و دلت برای تصویر آدم قبل از این حرف ها تنگ میشه...فائزه حیدری...
خیلی وقت ها قوی ترین آدم همون کسیه که بیشترین چالش و ناملایمات رو پشت سر گذاشته و شاید هم در جنگ با خودش و در درون خودشه اما همچنان تلاش میکنه تا نوری در زندگی دیگران روشن کنه و امیدی برای ادامه دادنشون باشه ، امیدوارم تو این روزهای سخت ، همچین ادم هایی کنارتون باشن.فائزه حیدری...
مادر بزرگم امروز صبح این رو گفت: اگه داری از وسط جهنم می گذری، ادامه بده، چرا باید تو جهنم بایستی؟ و این حرفش واقعا منو تکون داد :)فائزه حیدری...
- الان دقیقا توی یه حالیم که اگه یکی ازم بپرسه خوبی؟ نه میتونم بگم خوبم ؛ نه میتونم بگم خوب نیستم ؛ به قول ِ حوا نوگرا : نه آنقدر پرشور، که پرواز یاد بگیرد و نه آنقدر بُریده، که بپرد :) فائزه حیدری...
طبق یک افسانه قدیمی تمام اتفاق هایی که در طول زندگی برامون پیش میاد رو یک دور توی شکم مادرمون بصورت خواب میبینیم ، داستان از اونجا ترسناک میشه که شاید ما الان تو همون خوابیم...فائزه حیدری...
چشم هایت را می بندم، صدای موزون باران در بند بند وجودم رخنه می کند. به راستی در پاییز چه غمی در دل ابرهاست که این گونه گریه می کنند؟! فائزه حیدری...
-دردی که امروز احساس میکنی،همون قدرتیه که فردا حس خواهی کرد🩹!..فائزه حیدری...
کمی طاقت بیاور. ما دوباره دست هایمان را به طلوع آغشته خواهیم کرد. ما دوباره در خانه ی بهار نفس خواهیم کشید، ما دوباره در کوچه ی یاس، جانی تازه خواهیم یافت...🕊️فائزه حیدری...
شما هیچوقت نمی تونید کسی رو نگه دارید؛ حتی اگه براش یه عالمه وقت بزارید؛ مهربون ترین آدم دنیا باشید؛ ازش مراقبت کنید و نزارید آب تو دلش تکون بخوره؛ به زیباترین روش ممکن باهاش رفتار کنید؛ نمی تونید کسی رو نگه دارید؛ با صورت زیبا و حرفای عاشقانه ام نمی تونید نگه دارید؛ تنها راه نگه داشتن یه آدم برای خودت: اینه که؛ خودش بخواد باهات بمونه......
فرض کن تو بهترین آلبالوی دنیایی؛ولی ی نفر آلبالو دوست نداره حالا تو میخوای براش چیزی کهدوست داره؛ مثلا آناناس بشی!؟این مثال ساده رو تو مغزت فروکن، ک بدونی به خاطر هیچ بنی بشریاصلِ خودتو عوض نکنی آلبالو جان.آدمایی ک دوسِت دارن خودِ واقعیت رو دوس دارن، خب؟!فائزه حیدری...
خَندیدی وبا خنده اَت،شهرِ دِلم تَسخیر شُد...لبخندِ معروفِ ژکوند،با خنده اَت تَحقیر شُد...!❤️✨فائزه حیدری...
کاش برگردی سمت من، نگاهت کنم! دلم برای چشم هایت، تنگ شده. بی تاب توام. بگو که دوستم داری! مانند آن گنجشک جا مانده می لرزم. ایوان، جای من نیست. مرا در آغوش بگیر. بال هایم گرم میشوند. کمی تو باشی که بد نمیشود! این پرنده لانه اش را گم کرده. بگذار در چشم هایت آشیان کنم …فائزه حیدری...
کاش دونفر بودم؛یکی کنار تو ،راه می رفت و لبخند می زد،آن یکی،دورتر می ایستاد،نگاهمان می کرد واز ذوقش جیغ می کشید...!فائزه حیدری...
تو را دوست دارم. به سان کودکی، که آغوش گشوده ی مادر را. شمع بی شعله ای، که جرقه ی نور را. نرگسی، که آینه ی بی زنگار چشمه را. من، تو را دوست دارم …فائزه حیدری...
وقتی که نابینایان عاشق میشوند، بدون دیدن تصویری از عشقشان، وقتی که ناشنوایان عاشق میشوند، بدون اینکه هرگز «دوستت دارم» شنیده باشند، میتوان فهمید که عشق، چیزی ست فراتر از آنکه می بینیم، و فراتر از آنچه می شنویم …فائزه حیدری...
یه روزایی تو چشم های یار نگاه کنین، بهش بگین:این شور ،که در سَر است ما راوقتی برود که سَر نباشد...بزارین تو دلش پر از پروانه بشه :)فائزه حیدری...
بیا برویم. برویم آنجا که بوسه، کمترین گناه عاشقانش باشد، و آغوش، منظره ی تمام کوچه پس کوچه های شهرش …فائزه حیدری...
چشم هایش خود خوشبختی بود! روزی که برای اولین بار او را دیدم فهمیدم، هنوز هم می شود در چشمان کسی زندگی کرد …❤️فائزه حیدری...
هروقت حس کردیحالت میزون نیستخودت به دادش برس،یه قهوه تو یه کافه دنجخودت رو مهمون کنبه خودت حرفای قشنگ بزن.حواست باشه این وسط هایه دل هست که تو صاحبشی،نذار فکر کنه فراموشش کردیبخند، خنده هات قشنگن....فائزه حیدری...
مرا سخت در آغوش بگیربگذار سهمم از همه ی جهانضربانِ موزونِ قلبت باشد ...فائزه حیدری...
آغوشم رابرایت کنار گذاشته امحتی بوسه هایم راشاید در عصر آغوش های یک روزه و بوسه های ساعتی!عقب مانده ام بخواننداما منبه بازوانم تنها قول تو را داده امو سکوت لب هایم با همنشینی لب های تو خواهد شکستعزیز دلم دلت قرص......
هر شب رأس ساعت دلتنگیسراغت را از ماه می گیرم 🌙پرده اتاقت را کمی کنار بزن. ماه را سپرده ام تا به جای من، یک دل سیر نگاهت کند...❤️فائزه حیدری...