متن مینا نیکخواه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات مینا نیکخواه
صبح رویایی
دامن عشقت را
گره زد
به صبر سرنوشت
مینا نیک خواه
بر شعله ی نفرت
آتش عشقت نشست
تا هر لحظه وسوسه کند
زمستان لبهایم را
برای جوانه زدن در لبهایت
مینا نیک خواه
دست هایم
لحظه شماری می کنند
برای به آغوش کشیدنت
تن شعرهایت
بوی غریبه می دهد...
مینا نیک خواه
سمت تو نه!
دست دلتنگی هایم را
دراز میکنم
سوی خاطراتی
که یادآور آغوش عشق ماست...
مینا نیک خواه
باید از این فصل دوری کنیم
من به زمستان میروم
تو در بهار
کنار شکوفه ی آرزوها
منتظر بمان
مینا نیک خواه
برای تو که درس عشق نمیخوانی
جریمه فقط بوسه می چسبید
اگر ماندنت تا مجهولات نرسیدن را
کنار میگذاشت
مینا نیک خواه
آنگاه که در آغوش تو غرق می شوم و نماز عاشقی را به جا می آورم؛
مهر سجاده ی من دکمه های پیراهنت است.
کفر است ولی شفای من شده سجاده ی پر عطر پیراهن تو.
خواه
خیلی مسخرست به دنیا اومدن عاشق شدن، مردن،
مینانیکخواه
هر آنچه دل به ان بستیم رویاست.
خیال آمدن در این دنیای فانی، ارزش آن را نداشت که به شکمت لگد بزنم.
ببخش مادر مرا بخاطر ان همه حماقت.
مینا نیک خواه