سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
ابروی زیبای تو، طرحِ جاسپرِ شیک✓سرخیّ لبهایت، چو یاقوتِ موزامبیک...
بگذار به یادت بیاورم!و با عشق و ناز به دیدارت بیایم.بگذار چون گذشته صدایت کنم،و سراغ یادگاری هایت بروم....تو از ماهتاب کدام شب آسمانی،که چنین مستانه و خماری؟!...بگذار جام شراب را از دستان تو بگیرم و بنوشم و لبانت را مزه ی شرابم کنم.بگذار چون پروانه ای بیاسایم بر لب هایت یا که همچون پیچکی، پیکرت را در بر بگیرم....کاش می شد فهمید آیا ماه زائیده ی دیدگان توست،کە اینچنین غمگینند چشم هایت؟!...بگذار به یاد بیاورم ت...
لبهایت همچون پسته دامغان ...ومن در حسرت پسته ی رسیده ای که هیچوقت به فصلش وبه وقتش نرسیدم !من همیشه دیررسیدم ؟یا تو همیشه بسان میوه کال ونرسیده ای حالا به هر وقتی وبه هر فصلی ؟؟؟؟؟؟ ✍️رضا کهنسال آستانی...
لهجه خندیدنتچه به لبهایت می آیدمانند نوبرانه های انارروی شاخه های پاییزدیدنش لذت بخش است اماوسوسه چیدنش آدم را دیوانه میکند ...
بوی سیب میدهد زمینوقتی دهانت باز میشود برای شعر گاز بزن دنیا را طوری که بهشت هم حسادت کند به لبهایتنعیمه ملکی...
بر شعله ی نفرت آتش عشقت نشست تا هر لحظه وسوسه کند زمستان لبهایم را برای جوانه زدن در لبهایتمینا نیک خواه...
هفت سین را چیده ام؛ امسال هم پیش منی بوی سبزه، برق سکه، با تو صد چندان شود ماهی قرمز به لبهایت حسادت می کند! قلب من لب های سرخ ات را بلاگردان شود...
فکرم از چشمانت آزاد نمی شودلبهایت را وثیقه بیار......
برایم کمی عشق بیاور وُدو لقمه، \دوستت دارم\و قاچی بوسه --از لبهایت،، تا صبحم بخیر شود. سعید فلاحی(زانا کوردستانی)...
دلم می خواهد ...زل بزنم به چشمانتعاشقانه هایت را بخوانمسیراب شوم از عشقاز بودنت ...دلم می خواهد زل بزنم به صورتتبه خط و خطوط دگرگون شده ی لبهایتبه هیجان زدگی هایت ...دلم می خواهد...دریچه قلبم را باز کنمبر قلب عاشق شده ی ویرانترعنا ابراهیمی فرد(رعناابرا)...
کنج لبهایت؛ بنوشیدم خدایی عالی استطعم سرخی لبانت را چشیدم عالی استلمس چال گونه ات با پشت ناخن گاه گاهشهد شیرینت به دندانم گزیدم عالی استدر حریمت ؛ لرزش سیمین تن مستانه اتعطرگیسویت بپیچد بر مشامم عالی استکنج گرم بیکرانت تا کرانهای تن تب دار توتا به اوج لذت و مستی رسیدن عالی استچشم شهلای خمارت دم به دم تا هر سحرهر سپیده تا سحر را با تو دیدن عالی استثریا شجاعی اصل...
طعم لبهایت عسل بودو طبیب سنتیبهر درمان گلو دردم عسل تجویز کرد...
ڪاش...ڪدپستے چشمهایت...ڪوچهء لبهایت...پلاک گونه هایت را...مے دانستم...آن وقت هر روز..هر شب راس ساعت دلتنگےام..نامه اے...با چند شاخه گل رز برایت پستمے ڪردم..تا بدانی...چندین پلاک آن ورتر...ڪسے چشم براه...آمدن توست......
خلوتی میخواهمبه دوراز هیاهویاین شهر شلوغدر گلزار آغوشتا باچیدن بوسهاز لبهایت بگویمدوستت دارمو تو با لبخند شیرینبگویی من بیشتر......
مزرعه رویاهای منبه اندازه تختخوابدونفره ایستکه هر شب تودر آن دلبری میکنیو از نوبرانه هایبهار آغوشتمرا به تاراجشاه توت لبهایتدعوت میکنی......
سرخ ترین...حادثه ی زندگی املبهایت بود...که هر پیک شرابمزه ی طعم گس لبهایت رایادآور بود...
چشمانتغزل های ناب حافظلبهایت انارموهایت به درازای یلداو اجاق آغوشتگرما بخشقلب همیشه عاشقمبی شک یلدای من تویی......
تو از هر شاهکار اصفهانی اصفهانی ترولی من بی تو از پل های تاریخی کمانی ترتب و تاب پریدن را قفس ها خوب می فهمندکبوتر هستم و رویای عشقت آسمانی ترپریشانی موهایت هزاران خون دل داردکه با پیچیدگی این داستان ها داستانی ترزمان بوسه اول، کمی باران ببارد کاشکه شرم گونه هایت زیر باران شمعدانی تربرای سالها سربسته مانده شعر لبهایتشراب اینقدر گیرا، رنگ آن هم ارغوانی ترمرا هر روز خواهد کشت موهای پریشانترها کن روسری را مرگ آسان، نا...
خودم می دانماگر پیش چشم مردم ببوسمتکلی حرف پشت سرمان می زننداما شعرهایم،دنج ترین جاست برای بوسیدنت!شعر که برای تو باشدبا یک بوسهمی شود به هزار زبان زنده ی دنیا دوستت داشت...من هر روز در شعرهایمبیشتر عاشقت می شوماین خط،امن ترین جای شعر هستپس همین جا می بوسمتخط بعدی عاشقانه ترین جای شعر استپس همینجا می بوسمت،خط بعدی بی هیچ بهانه ای می بوسمتدست من باشدتوی هر خط می بوسمت!اصلا انگار بوسه با لبهایت هم قافیه هست،انگار...
به ربنای چشمانت قسم که هر روز به وقت اقامه ی اذان عاشقیبه نیت خرمای شیرین لبهایت روزه داری میکنم......
طعم عسل عالی لبهایت دلیلیستتا مشتری دائم کندوی تو باشم......
تو را زیر باران باید بوسید. تا عریان لبهایت چنان تب ڪندڪه بوسه هایت دل بسپارند بهپاشویه ڪردن نبض تند احساسم!...
می نوشم تو را️جرعه جرعه از فنجان صبحبا عطر ملیح نگاهتو قند صیقل خوردهٔ لبهایتطلوع کن که تو را مبتلا شدم....
بخند که لبهایت زادگاه زندگی ست... ️️️...
تو را با پنج حسم میخواهمت ...بو میکنم موهایت را ...لمس میکنم دستهایت را ...چشم میدوزم به چشمهایت. ...گوش میدهم به صدای نفسهایت ...و مزه میکنم لبهایت ...️️️...
دریا نیستم ...اما دل که می زنی به من،بی کرانه می شوم .روزه ی سکوت می گیرم،و تا افطار صدای تو،نمی شکنمش!روزه می گیرم لبهایت را!لذت افطارش، یعنی بهشت!!!...