سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
مرده ای در تحرّڪم انگارحسرت گور در دلم ماندهدیگر از زندگی شدم ،،،ارضاءجای چنگش به گُرده ام ماندهمثل دیوانه ها شدم ،،، انگاربا خودم حرف می زنم گاهیاینهمه اسم توی گوشی توتا بفهمی چقدر تنهاییکافه ای دنج ...شهرک ولیعصرساعتِ پنج ونیم /حوالیِ عصرڪافه ای ڪه چقدرکوچک بودشیڪ و نُقلی ولی شبیهِ قصرو صدایی ڪه مثل همیشه نبودعذر میخام خانم: چی میل دارین؟من ولی غرقه در گذشته ی دووورآی خانم ! باشمام ! مگه خوابین؟...
دوست داشتنت ؛نسکافه ای بودکه یک بار آن را نوشیدم ؛و حالا :سالهاست خوابم نمی برد...!️...
میدونی یکی از فانتزیام چیه؟دوتایی باهم دیگه بریم تو یه جاده🛣جاده پراز برگ های زرد و نارنجی پاییزی باشه...🍂🍁وقتی راه میریم صدای خش خش برگ ها،سکوت بینمون رو بهم بزنه 😍🚶🏿♀همینطور که داریم میریم،صدای یکی از آهنگ هایی که دوست داری هم درحاله پخش باشه ✿°•🎧•°✿تو حال و هوای خودمون باشیم که بارون بیاد ☔️🌧از شدت وایستم و با ذوق صدات کنم 🗣برگردی و منتظر نگام کنی 👀بلند جیغ بکشم...بلند داد بزنم...بیای طرفم بگی:دیوونه شدی؟بگم آره دیوونه ش...
نسکافه می نوشی و چَشمانتدرگیر ِ یک پرونده ی تَلخستغمگینمو چیز مهمی نیستتنها جوابم خنده ی تلخَست مریم حیدرزاده...
عشق بعضی وقت ها از درد دوری بهتر استبی قرارم کرده و گفته صبوری بهتر استتوی قرآن خوانده ام... یعقوب یادم داده استدلبرت وقتی کنارت نیست کوری بهتر استنامه هایم چشمهایت را اذیت می کنددرد دل کردن برای تو حضوری بهتر استچای دم کن... خسته ام از تلخی نسکافه هاچای با عطر هل و گل های قوری بهتر استمن سرم بر شانه ات ؟..... یا تو سرت بر شانه امفکر کن خانم اگر باشم چه جوری بهتر است...
... یک لحظه بودهفتاد آرزو که دود شدهفتاد کلاس و درس و فردا چه درست کنم برای ناهارهفتاد پیامک وقتی نشست بی خبر نذارهفتاد برنامهی ِ سفر ِ مشهد الرضا برای عیدهفتاد صدای زنگ در خانه و آخ! یخ زدم! باز کن! منمهفتاد ساک پر از خستگی و مهر و هدایا که پاره شدهفتاد آه، آخ، خدایا مرا ببخشهفتاد زخم که دیگر دوا نداشت...اینجاوقتی تو ای وزیر و وکیل و رییس فلان و حضرت اجلدیشبدر خواب ناز متن سخنرانی آتشین و تکبیر به ...
عصرای پاییز فقط درحالتی قشنگه که بدونی بعد اینکه دوشتو گرفتی و نسکافه تم خوردی قراره بری قدم بزنی....