پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
چقدر نامه رسیده بیا به کوفه حسیننیا که این شب کوفه به بغض آلوده استهنوز،از،پس،آن کوچه های نامردیدرفش کین به قفای حسین آسوده استبانوی کاشانی اعظم کلیابی...
کربلا یعنی درس غیرت و ایثار...
هرشب جمعه به یاد حرمت میخوانمصد وده بار الهی به حسین بن علیاعظم کلیابی بانوی کاشانی...
دل بسته به کنج حرمت حضرت بارانهر روز دعا با دل خون دیده ی گریانقسمت نشد از قافله ی عشق عقب مانداین زائر عاشق نرسیده است به مهراناعظم کلیابی بانوی کاشانی...
جان ما را غم این کرب بلا خواهد کشتیا همین زمزمه و شور و نوا خواهد کشتنذر کردم که پیاده بروم خدمت دوستعاقبت حسرت این عشق مرا خواهد کشتاعظم کلیابی بانوی کاشانی...
یک عمر حسین گفتم و این اسم به لب مانددل در تب رویای رخ تو همه شب ماندهرسال به خود گفته ام امسال، ولی حیفدل باز ازین قافله عشق عقب ماند اعظم کلیابی بانوی کاشانی...
چای نبات روضه ات را هر که نوشیدهاز کوثر و زمزم یقینا چشم پوشیدهاعظم کلیابی بانوی کاشانی...
داغی ست که باغبان به چشمش دیدهیک دشت پر از لاله به خون غلطیدهدر علقمه گل کاشته ساقی حرم از عطر گلش بوی خدا پیچیدهاعظم کلیابی بانوی کاشانی...
باز هم این روضه ها اتش به جانم میزند میبرد من را کنار خیمه های سوختهقصه ی این ماجرا از اولش با غصه بود اه دارد دختری چشمی به نیزه دوخته اعظم کلیابی بانوی کاشانی...
بی دست کربلا دست مرا بگیر......
امشب شب «انّاالیه راجعون» استفردا زمینکربلا، دریای خون است...
هوای غمت شور بپا کرد، دلم یادی از لاله ها کرد - شبهای محرم منو راهی کربلا کرد...
وای وای قافله وای وای نینوا وای وای زینب و وای وای کربلا...
بوی بهشت می وزد از کربلای تو ای کشته ای که جان دو عالم فدای تو...