سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
پیروزیِ عشق نصیب تو باد!...
تو بزرگ ترین گنج دنیایی، زیرا در عوض تو هیچ چیز نمی توان گرفت که با تو برابر باشد....
چشمانِ تو شبچراغِ تاریکِ من است...
هر چه بیشتر می بینمتاحتیاجم به دیدنت بیشتر می شود!...
ا ى یار، نگاه تو سپیده دمى دیگر است ...
در من زندانیِ ستمگری بودکه به آواز زنجیرش خو نمیکرد من با نخستین نگاه تو آغاز شدم...
بیشترین عشق جهان را به سوی تو میآورم ؛از معبر فریادها و حماسههاچرا که هیچ چیز در کنار من ،از تو عظیم تر نبوده است ......
درختِ معجزه نیستمتنها یکی درختمنوجی در آبکندی،و جز اینم هنری نیستکه آشیانِ تو باشم،تختت و تابوتت....
کارِ دیگری نداریم !من و خورشیدبرای دوست داشتنتبیدار می شویمهر صبح ... ️️️️...
امروز بیش از هر وقت دیگر زندهامو نفسی که خون مرا تازه میکند تویی !...
باش تا نفرین دوزخاز تو چه سازد،که مادران سیاه پوشداغداران زیباترین فرزندان آفتاب و بادهنوز از سجاده هاسر بر نگرفته اند!...
برف نو، برف نو، سلام، سلامبنشین، خوش نشسته ای بر بامپاکی آوردی ای امید سپیدهمه آلودگی ست این ایام...