پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
کسی برایِ ابد با کسی نمی ماندزمانه است رفیقا! زمانه را بپذیر...
ما را زمانه رنجکش و تیره روز کردخرم کسیکه همچو تواش طالعی نکوست...
هنوز نقش وجود مرا به پرده هستینبسته بود زمانه، که دل به مهر تو بستم...
امروز زمانه نوبت ماست...
دلتنگم و دیدار تو درمان منستبی رنگ رخت زمانه زندان منست...
در این زمانه رفیقی که خالی از خلل استصراحی می ناب و سفینه ی غزل است...
ما به جرم ساده لوحی اینچنین تنها شدیممردمان این زمانه با دو رنگی خوشترند!...
افسردگی به خسته دلی از زمانه نیستافسرده آن دلی ست که از هم نفس گرفت...
به هوش...به هوش باش زمانه ، قمازباز ِقهّاری استپیوسته می بَرَد ،بی آنکه حیله ای به کار بَرَد__ وقانون همین است....
ز هر چه غم است گشته بودم آزادفریاد از این دام زمانه فریادناگاه کمین گشود از مشرق دلیلدای سیاه گیسوانت در باد...
گفتی که شاهکار شما در زمانه چیست؟بالله که زنده بودن ما شاهکار ماست......