کسی برایِ ابد با کسی نمی ماند زمانه است رفیقا! زمانه را بپذیر
ما را زمانه رنجکش و تیره روز کرد خرم کسیکه همچو تواش طالعی نکوست
هنوز نقش وجود مرا به پرده هستی نبسته بود زمانه، که دل به مهر تو بستم
امروز زمانه نوبت ماست
دلتنگم و دیدار تو درمان منست بی رنگ رخت زمانه زندان منست
در این زمانه رفیقی که خالی از خلل است صراحی می ناب و سفینه ی غزل است
ما به جرم ساده لوحی اینچنین تنها شدیم مردمان این زمانه با دو رنگی خوشترند!
افسردگی به خسته دلی از زمانه نیست افسرده آن دلی ست که از هم نفس گرفت
به هوش... به هوش باش زمانه ، قمازباز ِ قهّاری است پیوسته می بَرَد ، بی آنکه حیله ای به کار بَرَد__ وقانون همین است.
ز هر چه غم است گشته بودم آزاد فریاد از این دام زمانه فریاد ناگاه کمین گشود از مشرق دل یلدای سیاه گیسوانت در باد
گفتی که شاهکار شما در زمانه چیست؟ بالله که زنده بودن ما شاهکار ماست...