پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
اگر چه بنده ی ای غرق گناهم نگاهی کن به این چشم پر آهممنم آن بنده و عبد خطا کار تویی که هر کجا بودی پناهماعظم کلیابی بانوی کاشانی...
همه ی وجودم را میگویم لحظه ای دلم برای درماندگی اش سوخت.دستی نبود ک تکه های خورد شده اش را جمع کند .خودش را بند کسی کرده بود ک هیچ نمی فهمید از عشق، هیچ نمی دانست از علاقه،هیچ درکی از دوست داشتن نداشت.مگر چ گناهی کرده بود ک این گونه تاوان دادچ گناهی کرده بود جز...اصلا چ کسی گفت عاشق گناهکار استچ کسی گفت دل توان گناه کردن دارد دل چ می فهمد گناه چیست از من ک خودم را بهتر نمی شناسی؛ساده بگویم برایت ؛من ؛جز مهر نمی دانم ،جز محبت نمی...
دلم را به تو دادم؛به تویی که اهل ماندن نبودی.از همان اول، رفتنی بودی و من این را خوب می دانستم؛ ولی به روی خود نمی آوردم.حال تو رفته ای و دلم را نیز با خود برده ای و من همچنان در انتظارم.البته نه در انتظار بازگشت تو، بلکه در انتظار رهگذرانی هستم که بیایند و مرا احمق نامی در ذهن خود ثبت کنند؛ زیرا آنها هم می دانند که کسی که دلش با خودش نیست، دیگر کس نیست.باد با مستی، میان کوچه های خالی و خلوت تلو تلو می خورد. مه بالای...
آقای منمی خواهم برای ظهورت نذری کنمو برای من گناهکار،چه نذری بهتر از نذر ترک گناه..آقا برایمان دعا کناللهم عجل لولیک الفرج...
متن ۶۰:بنده دل شدیموبردگی کردیم برای تیکه ای ماهیچه ،که در سمت چپ سینه ام نقشت را بازنویسی میکردصورت ماهت در آنجا خوش میدرخشیداین شد که به ما سالها گفتند کافرکه الا و بلا دلبر،پرستیدنی نیستقبول کردیم گفتیم اگر پرستیدنی نباشدحتما حتما بوسیدنیست!در میدان بزرگ شهر، رو به روی همگان بوسیدمتانگار خلافی سر زده بودبا انگشت ما را نشانه میکردنداز خجالت رنگت پریددستم را محکم میفشاردینمیدانم مردم این دیارگناهکار را آدمی معشوق می...
دوست داشتنت اگه جرم باشه من گناهکار ترین آدم روی زمینم...
مادر تمام زندگیشسجاده ایست گستردهدر آستان وحشت دوزخمادر همیشه در ته هر چیزیدنبال جای پای معصیتی میگرددو فکر میکند که باغچه را کفر یک گیاهآلوده کرده است .مادر تمام روز دعا میخواندمادر گناهکار طبیعیستو فوت میکند به تمام گلهاو فوت میکند به تمام ماهیهاو فوت میکند به خودشمادر در انتظار ظهور استو بخششی که نازل خواهد شد ....