قصه ای تلخ تر از قصه من هست آیا؟ نیمه راه رها کرده مرا همسفرم...!
دلتنگی ترانه ای که طعم تلخ قهوه ی تو را در سر گیجه هایش بیاد می آورد
شب خودش پر می کند بغض گلویم بی سبب... وای بر وقتی که غم هم پا به پایش می دود...
رفتیم و داغ دل ما به دل روزگار ؟ هه! رفتیم و داغ دل ما به هیچ کس نماند
یکی می رود و یکی از خودش می پرسد مگر خودش انتخابم نکرده بود!...
تلخ کنی دهان من / قند به دیگران دهی
چه بی تابانه میخواهمت... ای دوریت آزمون تلخ زنده بگوری...!
ز تلخ گویی من عیش عالمی تلخ است به بوسه ای چه شود مرا دهان بندی
اسکار تلخترین جمله هم تعلق میگیره به «کاش هیچ وقت نمیشناختمت»