شب است… وچهره ام بیشتر به جنگ رفته است! تا به مادرم
جنگ نابرابریست! من با دست خالی شب با هجوم خاطره...!
جنگ آواز چند گلوله است و رقص جای خالی ات پشت خاکریز تنم
در آغوش می کشد رویای صلح را زنی که معشوقش عازم جنگ است
پرده ها جنگ در جبهه ی دیوار است! با ادامه ی حصر پنجره ها.
از صلح میگویند یا از جنگ میخوانند؟! دیوانهها آواز بیآهنگ میخوانند
در جنگ ها برنده مفهومی ندارد. جنگ یعنی باختن محض
قاسم آمد به میدان در دستش تیغ اجل چون طوفان مجتبی در رزم جنگ جمل
جنگ نابرابر یعنی من بی دفاع در مقابل لشکر بیرحم دو چشم تو
هیچ وقت فکر نکن که جنگ، هر قدر هم منصفانه و یا ضروری باشد، چیزی جز جنایت باشد.