هیچکی تورو قد خودم دوست نداره
تنها دارایی دلنشین منی
بعضی وقتها تو قهوه میسازی بعضی وقتها قهوه تو رو !
من + تو ما نمیشود محشر میشود
تو قرار منی من بی قرار تو
شهریور چه عاشقانه روز هایش را ورق می زند تا برسد به پاییز مجالی نیست باید رنگ ها را مهمان برگها کرد پاییز می آید و باز شهریور میماند و عاشقانه هایش
روز دخمل مبارک
دلم بودنت را می خواهد پاییز هم آمد اما تو... دلم به اندازه ی تمام برگ های افتاده خیابان ها تو را می خواهد...
تنهایی ... به تنهایی هم می تواند دخل آدم را بیاورد چه برسد به اینکه دست به یکی کند با غروب دست به یکی کند با جمعه با پاییز...