از ماجرای عشقت، رو سفید بیرون آمدند، موهایم...
گرمای خرداد، فقط با تو تحمل می شود...
تو را چون آرزوهایم همیشه دوست خواهم داشت...
هوا خواه توام جانا...
تو هر جای جهان باشی برات از دور می میرم
جانِ دلم، تویی آرامه دلم
بی عشق سر مکن، که دلت پیر می شود …
کنار منی و تمام جهان سوی دیگر
تو سیاه چاله ی گونه ت دل من حبس شد
تو همونی هستی که جایگزینی برات تو دلم نیس
تو تک ستاره یِ منظومه ی قلبمی
عشق یعنی طوری نگاش کنی انگار آدم قحطه
چه کرده ای تو با دلم که ناز تو نیاز ماست .
من به چشمان خیال انگیزت معتادم
دریای شور انگیز چشمانت چه زیباست
کاش خدا حک بکند مهر مرا در دل تو...
بوس از تو و جان از من بازار چنین خوشتر؟!
جان گفتن های تو ... تمدید نفس های من است عشقم
لبخند بزن جانا لبخند تو یعنی عشق
هر چی نگات میکنم خسته نمیشم
باتُو حال خوشم پایان ندارہ
انتخاب اول و آخر قلبم تویی
دوستت دارم فراتر از هر گمانی
وهمانا چشمانت زندگی را از یادم برد