سفر تو کردی و من در جهان غریب شدم
من دلم پیشِ غریبی ست که نامش وطن است
سفر تو کردی و من در وطن غریب شدم...!
من چه گویم که غریب است دلم در وطنم
به زنده بودن من نام زندگی مگذار که این غریب فقط رنجِ زندگانی برد
چه غریبانه تو با یاد وطن می نالی من چه گویم که غریب است دلم در وطنم...
یک تن نیافتیم که بفهمد زبان ما همشهریاند مردم وُ ما در میانْ غریب!
بیرون از پیله ی خود راه گم کرده بود پروانه ی غریب
من بی تو در غریب ترین شهر عالمم بی من تو در کجای جهانی که نیستی
چه غریبانه تو با یاد وطن می نالی من چه گویم که غریب است دلم در وطنم
پرسه در خاک غریب پرسه بی انتهاست همگریز غربتم زاد گاه من کجاست
مظلوم حسین غریب حسین تنها حسین بی کس حسین عطشان حسن عریان حسین