کجای این جنگل شب پنهون میشی خورشیدکم؟ پشت کدوم سد سکوت پر میکشی چکاوکم؟ چرا به من شک میکنی؟ من که منم برای تو لبریزم از عشق تو و سرشارم از هوای تو دست کدوم غزل بدم نبض دل عاشقمو؟ پشت کدوم بهانه باز پنهون کنم هقهقمو؟ گریه نمیکنم نرو،...
من ترانه انجیر را میخوانم که عشقهای زیبایش نهفته است و گل افشانی اش در برگها پنهان انجیر اتاق دربستهاست که در آن زفافها صورت میپذیرد و هیچ عطری آنها را در بیرون بازگو نمی کند
ای عشق همه بهانه از توست من خامشم این ترانه از توست
ﺑﻌﻀﯽ ﺗﺮﺍﻧﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻥ ﺑﺎﺭﻫﺎ ﻭ ﺑﺎﺭﻫﺎ ﮔﻮﺵ ﺩﺍﺩ ﺑﻌﻀﯽ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻫﺎ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻥ ﺑﺎﺭﻫﺎ ﻭ ﺑﺎﺭﻫﺎ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺖ ...