شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
دو سه تا موی بلندت که به تختم ماندهزجر جا ماندن ترکش به تن سرباز است.....
دلت تهرون چشات شیرازلبت ساوه هوات بندربمم هر شب تنم تبریزسرم ساری چشام قمصردلم دل تنگه تنگستانرو دوشم درد خوزستانغرورم ایل قشقاییتو رگ هام خون کردستانتو خونم جنگ تحمیلیتو خونت ملک اجدادیخرابم مثل خرمشهرولی تو خرم آبادیتمام کودکی هامو بهم دنیا بدهکارهتو با لالایی خوابت برد منم با موج خمپارهدیگه خسته ام از این شهرو از این دنیای وا موندهمی خوام برگردم اونجایی که انگشتام جا موندهدلم بعد از تو با هر چی که ترکش داشت جنگی...
ایران!نفس های رخ داده در سینه می دانمتایران!دمی رسته از ترکش و کینه می خواهمتایران!بمان شوق خورشید تو می کشد شام ماراتو بگو که همین فرداچه بجز غم ما داردمگر حنجره مان تا کی تب و تاب صدا دارد...
همیشه!!!!مراقب حرف هاییکه میزنی باش!!مخصوصا وقتیعصبی یادلخور هستی.بعضی کلماتهمچو تَرکِشی می ماندکه کنارِ قلب می نشیند.نمی کُشد!!ولی.....تاآخر عمر عذاب میدهد...