دو سه تا موی بلندت که به تختم مانده زجر جا ماندن ترکش به تن سرباز است . .
دلت تهرون چشات شیراز لبت ساوه هوات بندر بمم هر شب تنم تبریز سرم ساری چشام قمصر دلم دل تنگه تنگستان رو دوشم درد خوزستان غرورم ایل قشقایی تو رگ هام خون کردستان تو خونم جنگ تحمیلی تو خونت ملک اجدادی خرابم مثل خرمشهر ولی تو خرم آبادی تمام کودکی...
ایران! نفس های رخ داده در سینه می دانمت ایران! دمی رسته از ترکش و کینه می خواهمت ایران! بمان شوق خورشید تو می کشد شام مارا تو بگو که همین فردا چه بجز غم ما دارد مگر حنجره مان تا کی تب و تاب صدا دارد
همیشه!!!! مراقب حرف هایی که میزنی باش!! مخصوصا وقتی عصبی یادلخور هستی. بعضی کلمات همچو تَرکِشی می ماند که کنارِ قلب می نشیند. نمی کُشد!! ولی..... تاآخر عمر عذاب میدهد