دوشنبه , ۵ آذر ۱۴۰۳
بازنگشتند رودهائی که به دریا رفتند سربازانی که به جنگ و یارانی که به دیار غریب...
دوست داشتن را در چشمی بجوی که حتی وقتی بسته است، رؤیای تو را ببیند...
زنان گزینه دیگری دارند.آن ها می توانند آرزو کنند؛ نه فقط زیبا که دانا هم باشند. نه فقط مفید، که لایق نیز باشند.نه فقط ملیح که قوی هم باشند.نه فقط در ارتباط با بچه ها یا مردان، که از برای خود نیز بلند پرواز باشند....
آنجا که سفره اش بوی عشق می دهدخانه ی مادر است...!...
لنگه های چوبی درب حیاطمانگرچه کهنه اند و جیرجیر میکنندولی خوش به حالشان که لنگهٔ همند…...
میلیون ها درخت در جهان به طور اتفاقیتوسط سنجابهایی کاشته شدند که دانه هایی را خاک کردند و جای آن را فراموش کردندخوبی کن و فراموش کن.روزی رشد خواهد کرد......
ژانرپل ساتر:وقتی تنهاییم دنبال دوست میگردیم!پیدایش که کردیم دنبال عیب هایش میگردیمازدستش که دادیم دنبال خاطره هایشمیگردیم....
میخواهی خوشبخت باشی برای خوشبختی دیگران بکوش؛ زیرا آن شادی که ما به دیگران می دهیم به خود ما بر می گردد....
کجای جهان بگذارمتتا زیباتر شود آن جا ؟...
من تا پایانِ عمرم به این می اندیشیدم :زنی که عشق را می پذیرد ، تا چه اندازه بی دفاع می گردد..! دافنه دوموریه دختر عموی من راشل...
من در رویای خود دنیایی را می بینمکه در آن هیچ انسانی انسان دیگر را خوار نمی شمارد...زمین از عشق و دوستی سرشار است و صلح و آرامش، گذرگاه هایش را می آراید.....
کسی که جرأت دست زدن به خار را نداردهرگز نباید آرزوی گل سرخ را داشته باشد...
کافکا: بیرون چه میبینی؟از پنجره ی پشت سرش به بیرون نگاه کرددرختها آسمان و قدری ابر را میبینمو چند پرنده روی شاخه های درخت...هیچ چیز غیر عادی نیست درسته؟درستهولی اگر میدونستی فردا صبح دیگر نمیتوانی اینها را ببینیهمه چیز ناگهان در نظرت جلوه میکرد و ارزشمند میشد،نه؟........هاروکی موراکامیکافکا در کرانه...
غم، هرگز عقب نمی نشیند مگر آن که به عقب برانی اش! نمی گریزد، مگر آن که بگریزانی اش! آرام نمی گیرد، مگر آن که بی رحمانه سرکوبش کنی! نادر ابراهیمی چهل نامه کوتاه به همسرم...
ادب مثل عطر است.ما برای خودمان استفاده می کنیم.اما دیگران هم از آن لذت می برند....
زیبایی ات را دوست دارم و تازه عاشق آنچه در وجودت جاودانه و تا ابد گرانبهاست شده ام: عشق به دل و جانت را. زیبایی را می توان در ساعتی دریافت و دوست داشت و به همان سرعت از آن دست کشید. امّا عشق به دل و جان را باید آموخت.- عشق و نفرت- ویلیام ال شایرر...
عشق، اوج تکامل و قاطع ترین مکانیزم بقا برای بشر است، نه به این دلیل که ما را تحریک می کند تا جفت گیری و تولید مثل کنیم، ما بدون عشق هم قادر به این کار هستیم! بلکه چون عشق ما را به سمتی می کشاند که از نظر احساسی با اندک افرادِ ارزشمندِ دیگری پیوند بخوریم که به ما پناهگاهی امن در برابر طوفان های زندگی عرضه می کند.عشق محافظ ماست و طراحی شده تا حفاظت احساسی فراهم کند و ما بتوانیم با ناملایمات زندگی کنار بیاییم.- سو جانسن- محکم در آغوشم بگی...
سونیا سابنیس یه حرف قشنگ داره ، میگه :"کسی رو انتخاب کنین که در اتاقی مملو از جمعیتشما را انتخاب می کند ،نه کسی که در اتاق خالی انتخابش شما هستید."به زبون خودمون لنگه کفش تو بیابون کسی نباشین....
شعور یک گیاه در وسط زمستان، از تابستان گذشته نمی آید، از بهاری می آید که فرا میرسد...گیاه به روزهایی که رفته نمی اندیشد، به روزهایی می اندیشد که می آید! اگر گیاهان یقین دارند که بهار خواهد آمد، چرا ما انسان ها باورنداریم که روزی خواهیم توانست به هر آنچه می خواهیم دست یابیم...؟...
موفقیت وقتى اتفاق میافته که رویاها از بهانه ها بزرگتر باشهمریم صادقى...
خانه ام می گوید : ترکم مکن که گذشته ات در من نهفته استراه نیز می گوید : در پی من بیا که آینده ات منماما من به خانه و راه می گویم : مرا گذشته و آینده ای نیستاگر بمانم، در ماندنم رفتن است و اگر بروم، در رفتنم، ماندنکه تنها محبت و مرگ، همه چیز را دگرگون توانند کرد...
بسیار اندک اند کسانی که به گیاهان خاردار و به ظاهر خشن تمایل دارند. حال آن که در این عالم دوای بیشترِ دردها از این نوع گیاهان به دست می آید.باغ عشق هم مگر این طور نیست؟ اگر فقط خوشی ها و راحتی ها را جمع کنیم و دشواری ها را رها کنیم، می توان این را «عشق» نامید. دوست داشتن زیبا و پس زدن زشت آسان ترین کار است. مهم این است که بتوانی هم خوب را دوست داشته باشی هم بد را؛ بدون اینکه بین شان فرق بگذاری.- ملت عشق- الیف شافاک...
گر مسلمان گر مسیحی گر یهود آدمی باشید مذهب هرچه بود......
آدم ها یک بار عمیقا عاشق می شوندچون فقط یک بار نمی ترسندکه همه چیز خود را از دست بدهندامّا بعد از همان یک بار، ترس ها آن قدر عمیق می شوندکه عشق دیگر دور می ایستد…آلبر کامو بیگانه...
چیزی که بیشتر دوست دارم، این است که برای خودم خوش باشم. می خواهم طوری زندگی کنم که از زندگی لذت ببرم. اگر در کنارش موفقیتی هم حاصل شد چه بهتر. ولی اگر نشد، لااقل خوب زندگی کرده ام و همین برایم کافی است.- برایان مگی- مواجهه با مرگ...
هاوژین در کوردی یعنی:کسی که دلیله زندگیمهکسی که بودنش زندگی میبخشه!به نظرم خیلی کلمه ی دلبریه ......
ما برای چیزهای اشتباه ارزش قائلیم ؛ و همین باعث می شود تمام زندگی مان سر و ته شود !درباره این باید خیلی فکر کنیم ...- میچ آلبوم- سه شنبه ها با موری...
گاهی لازم نیست امکانات ویژه و خوبی داشته باشید تا احساس خوشبختی کنید ؛ دور بودن از بسیاری از افراد که احساس بدی در شما ایجاد می کنند کافی است تا بتوانید خوشحال شوید ......
هنر در طبیعت نهفته است و متعلق به کسی است که آن را از طبیعت استخراج کند...
عمر کوتاه است پس زندگی کنیدعشق کمیاب است پس به چنگش بیاوریدخشم بد است، عاشق شویدترس ترسناک است، تا زمانی که با آن مقابله نکردیدخاطرات شیرین اند پس قدرشان را بدانید- اوژن فودور...
طریق درست عشق ورزیدن همین بودبی هراس، بی حد و مرز، بی اندیشه ی فرداو سپس بی پشیمانی… جولین بارنز هیاهوی زمان...
داشتنِ چیزی برای گفتن و نبودنِ کسی برای شنیدن، خیلی وحشتناک است. اوج بی کسی ست ...- جنگجوی عشق- گلنن دویل ملتن...
در زندگیِ هر کسی لحظه ای هستکه درمسیر اندوه و افسوس قرار می گیردآن وقت یک راه برای عبور وجود دارد: کتابکتاب و کتاب را فراموش نکن در آن لحظه شگفت انگیز! هاوارد بارکر کاکتوس...
چقده آدم زیر این خاکا خوابیده ؟!بُوایِ بوای بوام و ننیه ننیه ننیه ننم همشون زیر این خاکند ؛ یه زندگی اینجوری ، چرا باید مثل گرگ و کفتار به جون هم بیفتیم ؟!...
اگر قرار است روزی از زندگی لذت ببریم امروز همان روز است امروز باید همواره شگفت انگیزترین روز زندگی ما باشد....
ما هو الحب؟لحظة یسمع فیها الکون دهشة قلبک و هی تصرخ «وجدته!»عشق چیست؟لحظه ای که هستی صدای حیرت قلبت را می شنود که فریاد برآورده«یافتمش»...
هرکس در دنیا باید کسى را داشته باشد که حرف هایش را به او بزند. آزادانه، بدون رو دربایستى، بدون خجالت، وگرنه آدم از تنهایى دق مى کند! ارنست همینگوى زنگ ها براى که به صدا در می آید...
ماشین را نگه داشت و گفت که باید نظرش را در مورد زن ایده آلش بگوید !گفتم : "بفرما ... "گفت : "من از زنی خوشم می آید که موقعیت ها را خوب بفهمد ..."گفتم که منظورش را نمی فهمم !گفت : "مثلا در آشپزخانه، یک کدبانو باشد و در اتاق پذیرایی، مثل یک خانم باشد نه یک آشپز. در اتاق مطالعه، یک زن متفکر و دانا و در اتاق خواب، مثل یک ... "حرفش را تند و با تحقیر قطع کردم : "مثل یک هرزه ! "از حرفم جا نخورد و گفت :...
باید به کودکان آموخت جهان بی باتوم و گلوله زیباتر است ! باید به فکر ساختن یک بادبادک بود هنوزم با مشتی نخ و کاغذ می شود به گیس طلای خورشید رسید ! کودکی که با مسلسل بازی کند جهان را نجات نخواهد بود اوریانا فالاچی...
خاطرات را در لحظه زندگى کنى هرگز به گذشته بر نمیگردى ......
چگونه میرسد آن به خدا ای،او که زِ خویش تن ندارد اطلاعی،چطور نوشیدن تواند جام رستگاری،به راستی آن که ندارد زِ جهان اَش آگاهی.احمد زیوری...
تا قلم بر کاغذی رانده مَشد،جوهر اَش جمله ی خاننده مَشد،چو نِی به تلاشی زِ جان درگیر شود،جمله اَش نور جهان گیر شود.احمد زیوری...
زندگی چو جوی آبی است، که زِ آن می گذری، یا به او می لایی، یا زِ او سر آری، چو به او دل بستی، پس به گِل بنشستی، ورنه گر بگذشتی، به دریا سر آری. • احمد زیوری •...
هرگز به کسی که برای "احساس تو" ارزش قائل نیست دل نبند ! به خودت بیاموز هرکسی ارزش ماندن در "قلب" تو را ندارد ...- خورخه لوئیس بورخس...
در این کشور ، همه احساس می کنند که کلاه سرشان رفته است و بنابراین ، فکر می کنند که حق دارند سر دیگران کلاه بگذارند !- ایوان کلیما- روح پراگ...
باید یکبار به خاطر همه چیز گریه کردآن قدر که اشک ها خشک شوندباید این تَنِ اندوهگین را چِلاندو بعد دفتر زندگی را ورق زد، به چیز دیگری فکر کردباید پاها را حرکت داد و همه چیز را از نو شروع کرد آنا گاوالدا من او را دوست داشتم...
همیشه قدرت انتخاب به انسان داده نشده است، انسان نه زمان زادنش را انتخاب کرده است، نه چهره اش را، نه والدینش را و نه کودکیش را ...انسان ساعت مرگش را هم معمولا انتخاب نمی کند! انسان چاره ای جز پذیرفتن چهره اش ندارد. همانطور که چاره ای جز پذیرفتن سرنوشتش ندارد ...تنها انتخابی که برای او مجاز است، انتخاب بین خوبی و بدی است، بین درستی و نادرستی، واقعیت و دروغ ...- فضیلت های ناچیز- ناتالیا گینزبورگ...
قصد انجام هر کاری را داری، شروعش کن. جرات با خودش نبوغ، قدرت و جادو به همراه می آورد....
معتقدم اگر شعر خوب یا رمان خوبی بخوانیچیزی از آن در وجود تو می مانددر وجدان تو، در شخصیت تو می ماندو از راه های مختلف به تو کمک می کند ماریو بارگاس یوسا چرا ادبیات؟...
در درون هر زن ،زنی دیگر وجود داردکه هیچ کس او را نمی شناسدهنگام شکسته شدن بیدار می شودو وقتی مطمئن شد که هیچ کس در این دنیابا او نخواهد بود،ناگهان قوی تر می شود .....