پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
مرده فروشی الان در تمام دنیا رواج دارد. مرده ها هم مثل چیزهای عتیقه اند هر چی کهنه تر شوند مرغوب تر می شوند و قیمتی تر. / محمد رضا کاتب / رمان چشمهایم آبی بود...
نشانه های تله ها ، نشانه های خود ما و زندگی ما هستند . بی خود نباید دنبال شان بگردیم . گاهی کسانی ، آدم های زیادی را بی آن که حتا بفهمند تله می کنند . چون باعث می شوند همه چیز یا چیزهایی در چشم آن آدم بی ارزش یا بیش از حد با ارزش جلوه کند ، طوری که سایه اش روی همه چیز بیفتد. از آن به بعد آن ها آدم های خطرناکی می شوند چون چیزهایی را یا چیز مهمی را دیگر جدی نمی گیرند یا بیش از حد عظیم و جدی فرض می کنند./ محمد رضا کاتب / برشی از رمان رام کن...
آن چیزی که زن ها و مردهای بزرگ را در چشم ها بزرگ می کرد، آرزوها و قصه هایی بود که دوروبرشان زندگی می کرد . میان آتش ژاندارک را سوزانده بودند تا بلکه بتوانند آن قصه ها و آرزوهایی را که از او ساخته بودند بسوزانند . زرهش را قبل از مرگ از تنش در نیاورده بودند ، بلکه خیال ها و آرزوهایی را که به شکل یک زره خودنمایی می کرد از تنش در آورده بودند. به خاطر همین مردم پایین آن سکو این طوری جا خورده بودند و به خاطر همین بود که ۵۰۰ سال بعد دوباره آن قصه ها و آ...
شماره های معکوسی که ابتدای فیلم ها می آیند ، بزرگترین معنی ای هستند که بشر تا به حال نمونه اش را توانسته بسازد . چون زندگی مان را در کوتاه تر ین زمان و به کامل تر ین صورت بیان می کنند. / محمد رضا کاتب / رمان رام کننده /...
او مرده بود اما دندان کرم خورده ی جلو ش تو عکس می گفت هنوز وجود دارد و زنده است و جایی همان اطراف است. به خاطر کرم خوردگی دندانش هم بود او زنده بود هنوز . چون آن کرم خوردگی دندان چیزی از جنس زنده ها بود. یک چیزی از جنس فیلم ها و اشیایی که آدم ها از خودشان به جا می گذارند . و این طوری بود که من تله ی عکس انداختن شدم . / محمد رضا کاتب / رمان رام کننده /...
میوه را نباید مجبورش کرد بیفتد چون هنوز کال است . باید آرام آرام آفتاب و باد حوادث و زمان رسیده ا ش کند . حتا حشرات و کرم ها هم میوه های رسیده ی درخت را انتخاب می کنند. این در زندگی آدم ها هم وجود دارد. بهترین میوه های زندگی ما همیشه نصیب حوادث و حشرات فکرمان می شود . آن وقت ما فکر می کنیم از حشره ها عاقل تریم چون علم و دانش داریم . کاش علم ما به زندگی به اندازه ی یک حشره بود. / محمد رضا کاتب / رمان رام کننده /...
در ریاضیات علامتی هست به نام تهی . گاهی خالی شدن و خالی بودن با آرامش همراه است و گاهی با بی قراری و ناآرامی . در این تهی راز آرامش و عشق و زیبایی و همه ی چیزهای خوب زندگی را می شود پیدا کرد . عجیب آن جاست که میلیاردها بار توسط میلیاردها نفر تا حالا کشف شده و باز توسط کس دیگری کشف می شود و هربار انگار بار اولی است که در جهان کشف شده . کشف بعضی از چیزها برای دومین بار حتا آنها را بی اهمیت می کند ولی این تهی جزء آن چیزهایی است که هر روز توسط کسا...
من کارهای خویش را به انجام می رسانم و تو نیز کارهای خودت را ،من به این جهان پا نگذاشته ام تا با انتظارات تو زندگی کنم، و تو نیز به این جهان نیامده ای تا به مراد من زندگی سپری کنی، تو "تو" هستی و من "من". اگر دست بر قضا یکدیگر را یافتیم، وه که چه زیباست و اگر نه، کاری هم برایش نمی توان کرد....
آنچه مرا از پای نیندازد. نیرومندترم می سازد. فردریش نیچه...
سورن کیرکگارد:زندگی مسئله ای نیست که باید حل شود. بلکه زندگی واقعیتی است که باید تجربه شود....
✍🏻از بد فاجعه نسازیم.چقد اخبار بد رو به دیگران منتقل میکنی؟ما انسانها عادت داریم از هر اتفاقی در دنیای اطرافمان فاجعه بسازیم،هر اتفاق به ظاهر ناخوشایندی به شدت بر روحیه و حال و احوال ما تاثیر می گذارد و بازتاب ناراحتی ما به اطرافیانمان منتقل می شود و این فرایند به چرخه ی بدبینی و یاس دامن می زند.ما عادت داریم از بد،فاجعه بسازیم ،فاجعه را نمی شود درست کرد اما بد قابل جبران است.کاش افرادی باشند در این میان که چرخه ی فاجعه سازی را معیوب کنند...
زندگی چو جوی آبی است، که زِ آن می گذری، یا به او می لایی، یا زِ او سر آری، چو به او دل بستی، پس به گِل بنشستی، ورنه گر بگذشتی، به دریا سر آری.احمد زیوری...
زندگی چو جوی آبی است، که زِ آن می گذری، یا به او می لایی، یا زِ او سر آری، چو به او دل بستی، پس به گِل بنشستی، ورنه گر بگذشتی، به دریا سر آری. • احمد زیوری •...