چه شیرین نشستی... به تخت وجودم...
. با تُو به اوج می رسد معنیِ دوست داشتن
شبی که می گذرد با تو️ بی کران، خوش تر... ️️️
شُست باران همه ی کوچه خیابان ها را پس چرا مانده غمت بر دل بارانی من؟!
تنها دهانِ توست که دل را نمی زند قندی که در مکرّرِ خود نامکرر است
انگار با تمام جهان وصل مى شوم در لحظه اى که مى کشمت تنگ در بغل... ️️️
تو بخت بودی و یک بار در زدی، رفتی به خواب بودم و از دست دادمت، افسوس
این سان که با هوای تو در خویش رفته ام گویی بهار در نفس مهربان توست. ️️️
هزار درد مرا، عاشقانه درمان باش هزار راه مرا، ای یگانه پایان باش برای آنکه نگویند، جسته ایم و نبود، تو آن که جسته و پیداش کرده ام، آن باش!
از پیراهنت دستمالی می خواهم که زخم عمیقم را ببندم و از دهانت بوسه ای که جهانم را تازه کنم...
. چنان گرفته تو را بازوان پیچکی ام که گویی از تو جدا نه که با تو من یکی ام ️️️
چه کنم دل چو هوای تو کند ، شب همه شب ..؟
لیلایِ هراسنده نه تمثیلِ زن این نیست
وصل تو در فصل یخبندان بهاران دیدن است️ ️️️
نام آبادی ما خرابی است...
منم و چراغ خُردی که بمیرد از نسیمی
کجاست چابکیِ دستهای عقده گشایت؟
اینک نگاه ستایشگرم از زبانم رساتر ...
سعادتی به جهان غیر دوست داشتنت نیست...
شکسته باد دلم، گر دل از تو بردارم...
در اشتیاقت کسی نیست از من به تو آشناتر...
انگشت های رنگینت پروانه های کوچک چالاکند که با نشستن و برخاستن و رفت و بازگشت هماهنگ روی دو شانه ی تو رنگین کمان مرا می سازند این چشم های توست گردونه ای که خورشید را مثل سر بریده ی یحیی از روی شانه های شهر برمی دارد و روی...
چگونه من نکنم ، میل بوسه در تو..
جانم پراز سرودی است، کز چنگ تو تراود..