متن خاطراتِ شیرین
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات خاطراتِ شیرین
دل طراوت میسِتاند، از صفای حُسنِ قلبت
آب مینوشد وجودم، از سبوی خاطراتت
سرخ میگردد دلم، از شادیِ بودن، کنارت
آبیِ احساس دارد، رنگ و روی خاطراتت
فراموشم نمیشوی هرگز...
به خوابِ شیرینم اندری هنوز؛
برایم روشن است چون روز؛
روانت جاری است اینجا...
تو را میبینم هر شب، در رویا...
تو را که پاورچین پاورچین،
می رسی تا دیوارهی احساسم؛
و در جاریِ شبانهی احساس،
میآیی به سویم،
با دستی، پر از گلِ یاس...
دلم هوای بارانی می خواهد
بوی هیزم و اتش
را
دلم خش خش برگ پاییزی می خواهد
بوی لبو و فتیر داغش
را
دلم پیراهن گلدارر ، می خواهد
بوی عشق مادر و دست پر مهرش
را
دلم حوض پر از ماهی می خواهد
بوی سیب تازه و نارنج آبدارش...
بیایم یکم عقب تر دوباره روز تولدت ، کارت بابات دستت بود و رفته بودی بیرون خرید قرار بود کلی چیز بخری که فقط یبار ازشون استفاده کنی ، چقدر باهات حرف زدم تا متوجه بشی که کارت اشتباهه و اسراف نکنی ، یادمه اولاش اصلا به پوشش اهمیت نمیدادی...
سبز ترین خاطرات از آن کسانیست که در ذهنمان عاشقانه دوستشان داریم...
تولدت مبارک بهترین من...