متن احساسات
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات احساسات
نفسهایش
بوی تمشک میدهد
در چشمش
اناری ترک خوردهام...
.
و گریستم،
برای ما که زندگی رو آغاز نکرده
پیر شدیم...
عشق واقعی نه می تواند در جایی که وجود ندارد پیدا شود
نه می تواند در جایی که وجود دارد انکار شود!
قفس را نه میگشایند،
نه میسازند،
قفس را باور میکنند…
و هر باوری
روزی
فرو میریزد
ز تو از هرکسی پرسیدم جوابم کرد
من این بیگانگی را پاس میدارم
بـے تــو...
آوارـہ ترین شاعر این شهر منم من.
شب بوב و نبوבے و...
غمــت جاتو گرفـت.
ایستاده ام....
روبه روی آسمان
مغرورتر از همیشه!
او از ماهش می گوید،
من از چشم های تو
شاعر چشمان تو شـב،
בل בیوانـہ ے ما.
گاهی سکوت کن..
بگذار
دلت حرف بزند
بوی تنت در خیابان پیچید،
مرا به عقب کشاند،
به روزهایی که هنوز تو بودی،
و جهان دوباره زنده شد.
من و خاطرههایت،
روی سکوت دیوارها نشستهایم…
میبرد قلب مرا،
چشمان تو با یک نگاه.
بغل کردم زندگی را،
بی تو عجب سرد و دلگیر بود.
جز همین کاغذ و همین خودکار
حال من را کسی نمی فهمد
از غصه یک عشق دل آزار نوشتم،
شبها من دل سوخته چون شمع به محراب،
بر حال پریشان،دل غمبار نوشتم،
عشق از غم صد پاره به دل خاطره می ساخت،
دیوانه چو پروانه پریدن دل من بود،رقصیدن مستانه به تکرار نوشتم،
دل بستم و از عشق غزل ها که سرودم...
سخت است دلت تنگ ڪسے باشد و او نہ
نبض و نفست بند ڪسے باشد و او نہ
سخت است ڪہ شیدا و دل آشفتہ بمانے
حال دل تو بستہ بہ لبخند ڪسے باشد و او نه
آسمان چشمانت همچون آسمان ابری اخم کرده بی باران است
هر بار که گفتم گذشت
گرفتار دیگری شدم،
زندگی گذشت ندارد،
آمده ام که هی مبتلا شوم..!
دل گرفتهام، مثل آسمانی که ابرهای تیره بیاجازه مهمانش شدهاند. اشکهایم بیوقفه میبارند، بیآنکه کسی بفهمد این باران بیصدا از کدام ابر اندوه سرازیر شده است.
هر قطره اشکم حکایتی دارد، قصهای از غمی که در سینهام خانه کرده، شبیه برگهای پاییزی که بیهیاهو از شاخه جدا میشوند و در...