او داشت گور تو را میکند تو نگران خستگی دستش بودی بخواب آدم احمق.
خسته ام از زیادی نبودنت.
وقتی میگین شبت شیک؛ یه نگاه به خشتک پاره شلوار و زیر پیراهن آبی آسمونیم میندازم و چشم هام رو خیلی آروم روی هم میذارم
یه وقتهایی تو راضی کردن خودمم میمونم. راضی نگه داشتن بقیه دیگه در توانم نیس ...!