متن سارا پشتیوان
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات سارا پشتیوان
هنوز هم از تاریکی می ترسم
ولی تو دیگر از ترس های من نمی ترسی!
هنوز هم دلتنگی هایم را نقاشی می کنم
ولی تو دیگر برای نقاشی های من،
مدل و الگو نمی شوی...
هنوز هم هوای عطر شال گردنت را می کنم
ولی تو دیگر آن عطر و...
سردت نیست؟!
دل نگران تو ام،
که مبادا گرسنه و تشنه باشی!
و هر دم از اوضاع و احوالت پرس وجو می کنم
فهمیدم که شروع به کشیدن سیگار کرده ای
و با هر نخی که می کشی
یاد آن جمله ای می افتم
که روی پاکت سیگار نوشته شده...
گاه گاه نگاهی به عکس های قدیمی مان می اندازم...
همچون آن پیرمردی که در جستجوی
عکس سیاه و سفیدش می گردد،
و نمی یابد.
من هم آن حس و حال را پیدا نمی کنم
که زمان گرفتن عکس هایمان داشتیم.
شعر: سارا پشتیوان
ترجمه: زانا کوردستانی
بعد از من، چه کسی برایت شعر خواهد گفت؟!
چه کسی خواب بر چشمانش نخواهد آمد،
وقتی دلت را می شکند؟!
چه کسی بعد جر و بحثمان،
با قسم به جان و نامت، از قهر کوتاه خواهد آمد؟!
بعد از من، چه کسی می فهمد قهر کردنت،
تنها از سر...
چقدر آرزو دارم که یک صبح،
یگانه عشقم،
بگویدم: صبحت بخیر همه کسم!
هرچند این آرزوی من
در قبال رویای چهار میلیون کُرد
که در آرزوی داشتن سرزمینی و
نقش بستن نام کردستان بر روی نقشه ها
هیچ ارزشی ندارد.
شعر: سارا پشتیوان
ترجمه: زانا کوردستانی
زیباترین آغوش، آغوش ما بود!
ولی افسوس که زندگی،
آن پیرمرد خرفتی شد
که کنترل تلویزیون را از بچه هایش می ستاند
و شبکه را از موسیقی خوش آوا
به شبکه خبر پر از مرگ و نیستی می انداخت.
شعر: سارا پشتیوان
ترجمه: زانا کوردستانی
فالگیرها دروغ می گویند!
همیشه در زمان گرفتن فالم،
به اسم تو هیچ اشاره ای نمی کنند!
شعر: سارا پشتیوان
ترجمه: زانا کوردستانی
از خدا خواهم خواست،
زنی را به زندگی ات وارد کند
که زن بودن مرا فراموش کنی!
برو، بی آنکه به گذشته بنگری
من در فراقت، دعایت خواهم کرد
تا خدا حیاتت را برقرار کرده
در عشق تو همه روز، چشم بگشاید
هیچ اهمیت نده که من،
چگونه در آتش...