هنوز هم از تاریکی می ترسم
ولی تو دیگر از ترس های من نمی ترسی!
هنوز هم دلتنگی هایم را نقاشی می کنم
ولی تو دیگر برای نقاشی های من،
مدل و الگو نمی شوی...
هنوز هم هوای عطر شال گردنت را می کنم
ولی تو دیگر آن عطر و بو را نمی دهی!
هنوز هم دلتنگ صدا و نوایت می شوم
ولی تو دیگر آواز نمی خوانی
هنوز هم تنهایی را در آغوش می کشم
ولی تو دیگر تنهایی را از من نمی تارانی...
شعر: سارا پشتیوان
ترجمه: زانا کوردستانی
ZibaMatn.IR