سعیدفلاحی زاناکوردستانی شعرسپید
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات سعیدفلاحی زاناکوردستانی شعرسپید
♥ اندوه تو:
یک شب دیر
یک شب تیره و دور
ناگهان،
از پنجره
اندوه تو را باد آورد!
گشت،
لبم از لبخند،،،
-- خاموش!!
عطر یادت؛
ای گل،،،
-- آئینه باغ دلم را پر کرد!
قفس گلویم شد؛
از آواز قناری پُر!
بر دهانم امّا؛
زده شد،
قفل خاموشی...
در معبدِ من می میرند
تمام بولهوسی های جهان!
من راهبه ئی هستم که
آخرین عبادتگاه ساخته شده ام
طرح ست از یک حسِ گمشده.
در مرهمی آغوش،
به پیچیدگی هائی برخورده ام
که رمزِ بوسه هایت را
دنبال می کند!
به جغرافیائی آشنا
هدایتم باش!
(زانا کوردستانی)