شنبه , ۲۹ دی ۱۴۰۳
زندگی ام قصیده ای ناتمام/در گره ی زمان و وهم و خیال/بادی وزید و برگ هایم ریخت/ماندم به سکوتِ فصل ها بی سوال/...فیروزه سمیعی...
دل در پی ات گم و تنها پر از شور/دست در دستان زمان گره در گلو/عشقِ تو بیدار است در هر لحظه ای/شاید فردا من و تو دو نیمه رو به رو.....فیروزه سمیعی...
🍃☘️در جام شراب رازها ریخته اندعشق و غم و شوق بی صدا ریخته اندچون باده به دست می رسد شعر به لبدر جانِ من آتشت چرا ریخته اند؟...🍃☘️.....🍂فیروزه سمیعی...