سه شنبه , ۶ آذر ۱۴۰۳
من به دنیا اومدم کهبا تمام وجودم عاشق تو باشم ..️️️...
آیدای خودم، آیدای احمد.شریک سرنوشت و رفیق راه من!به خانه ی عشقت خوش آمدی! قدمت روی چشم های من! از خدا دور افتاده بودم؛ خدا را با خودت به خانه ی من آوردی.- سرد و تاریک بودم، نور و روشنایی را به اجاق من باز آوردی.- زندگی، ترکم کرده بود؛ زندگی آوردی. صفای قدمت! ناز قدمت! عشق و پاکی را به خانه ی من آوردی. از شوق اشک می ریزم. دنبال کلماتی می گردم که بتوانند آتشی را که در جانم شعله می زند برای تو بازگو کنند، اما در همه ی چشم انداز اندیشه و ...
یک بار به اصرارِ تو عاشق شدم ای دلاین بار اگر اصرار کنی، وای به حالت...
جانم به لب آمد!عجب صبری تو داری؛ وقتِ دیدارکو شانه ات؟دیوانه ات مانده میانِ بغض و رگبارچون آخرش عاشق؛ سرش یک شانه می خواهد نه دیوارتو ماه پیشانی؛ چرا در آسمانم نیستی؟...
میام از شهر عشق و کوله بار من غزلپر از تکرار اسم خوب و دلچسب عسل کسی که طعم اسمش طعم عاشق بودنه طلوع تازه خواستن تو رگهای منه میام از شهر عشق و کوله بار من غزل پر از تکرار اسم خوب و دلچسب عسل عسل مثل گله، گل بارون زده به شکل ناب عشق که از خواب اومده سکوت لحظه هاش هیاهوی غمه به گلبرگ صداش هجوم شبنمه نیاز من به او ، ورای خواستنه نیاز جویبار ، به جاری بودنه کسی که طعم اسمش طعم عاشق بودنه تمام لحظه ها...
همیشه عاشق تنهاست....
️صبح وقتی دستانم لابه لای موهایت می پیچد میان قلبم چیزی حس می کنم که به عشق شباهت زیادی دارد نمیدانم دستانم عاشق شدند یا قلبم ...!؟️️️...
برای هر عاشق هر دیداری با معشوق یک جشن است...️️️...
وقتی غمگین هستیم، عمیق تر عاشق می شویم....
گفتم عاشق نیستم!مادرم خندید و گفت:لابد گل های بالش ات را شب ها من آب میدهم......
سینه ام دکان عطاری استدردت چیست ؟ شمبلیله ، رازیانه ، شاهی و گیشنیز ، اهل آویشن ، نبیذ سرخ شورانگیزسینه ام دکان عطاری استدردت چیست ؟ تو اگر جسمت بهاران است اما جان تو پاییزراه را گم کرده ایعازم مسجد سلیمانی ولیکن می رسی تبریزعاشقی توعاشقی تومن برای عاشق بی کسبرای عاشق بی چیزراه رفتن ، گریه کردن زیر باران می کنم تجویزنازبوهابوی نعناعبوی یاسپیرهن چاکیدرآمیدن لباس...
مڪَر نمی ڪَویی ڪه ، هر آدمی یڪ بار عاشق می شود؟ پس چرا .... هر صبح ڪه چشم هایت را بازمی ڪنی دل می بازم باز ...؟!️️️...
غیر ممکن است که هم عاشق باشی و هم عاقل....
دل تنگم و دلتنگ نبودی که بدانی چه کشیدمعاشق نشدی ، لنگ نبودی که بدانی چه کشیدم...
وقتی کسی عمیقا عاشق تو باشد به تو قدرت می دهد، و وقتی تو عمیقا عاشق کسی باشی به تو شهامت می دهد....
کار تو بخش زیادی از زندگیت را پر می کند، و تنها راهی که واقعا راضی باشی اینست که کاری را انجام دهی که اعتقاد داری کاری بزرگ است. و تنها راه برای انجام کار بزرگ اینست که عاشق کاری باشی که انجام می دهی....
حوالی اردیبهشت بوی بهشت می آید!عطر شکوفه ها و خاک باران خوردههوش از سر رهگذران شهر پراندهفصل بهار، شوخی بردار نیستهمه را عاشق می کند …...
ما عاشق و عهدِ جانِ ما مشتاقیستماییم بہ دردِ عشق تا جان باقیست ️️️...
ما هیچ وقت به اندازه زمانی که عاشق هستیم در مقابل درد و رنج بی دفاع نیستیم....
امروز که باران بهارجشن نوروز به شبنم می دادلاله ، همبازی ِ یک صاعقه بودروی پرچین درختان بلوطجشن یک زندگی ِ پُر گل بودپسرِ یاسمن و دخترِ نازمحو تشویق بلوط ته ِ باغرقص کنان بوسه به هم می دادنددخترانِ دم ِ بخت ِ گل ِ رُزرو به مهمان گل ناز حیاطخبر تک پسر باغچه را می گیرندبچه های ِ پیچک سبز حیاطعطر نرگس به چمن می دادنداز گل نسترن و سوسن و یاسیک سبد میخک زردهدیه ی یاسمن و دختر ناز...بعد از آن جشن بهارباغچه از ناز شنید ...
وقتی دلت برای کسی تنگ می شود انگار که زمان آهسته تر حرکت می کند، و وقتی عاشق کسی هستی، انگار زمان به سرعت حرکت می کند....
وقتی عاشق هستی همه چیز واضح تر است....
احتمالا آدم هایی مثل ما نمی توانند عاشق شوند. آدم های معمولی می توانند؛ این راز آن هاست....
کاش من با تو قرنطینه شوم،حال کنمو سر انجام تو را عاشق و اغفال کنم...
آقایی. ..بخندمن عاشق اون خنده هاتم...
چشم و ابروی خشن از بس که می آید به توگاهی آدم عاشق نامهربانی می شود...
مردهای زمان من.....مردهای زمان من فرشته اند؛دوست دارند ، برایشان بخندی؛ بهترین لباس را که بپوشی ؛خوشحال می شوند گاهی وقتها مثل بچه ها مظلومند؛ وقتی از سرِ ذوق می خندند، دیدنی می شوند؛بسیار درد کشیده اند؛دردهایشان را ،در دلِ بزرگشان پنهانمی کنند؛بیشتر وقتها ، خود را از یاد می برند؛ درلیست خرید، سهمی برای خود نمی گذارند..هیچ وقت نگاهشان به روزهای تقویمنیست تا در انتظار روزی که از آن خودشان هست ، باشند. مثل زنها ، برای...
من ناخدای عشقم ، طوفان حریف من نیستمن عاشق تو هستم مجنون رقیب من نیست ️️️...
اصلا خود خدا هم عاشق مو فرفری یاس!واسه همین اسم بهشتو گذاشت فر دوس !تامااام......
وقتی کوچکتر بودم از مادرم پرسیدم : «چطور بفهمم عاشق شدهام؟» جوابش این بود : «به وقتش خودت میفهمی!»پاسخ او گنگ و مبهم بود و همچنان این سوال در ذهنم بود : «واقعا چطوری میفهمم؟» او گفت : «چیز بیشتری نمیشه گفت جز اینکه اگه نفهمیدی و حسش نکردی یعنی هنوز عاشق نشدی»...
با توخوشبختترین عاشق تاریخ منمای که آغوش پُر از زندگیات شد وطنم...
کمتر بخند جانمخنده ات دلِ سنگ را عاشق میکند...
تو فرق داری با همه ی دنیا من عاشق همین خاص بودنتم...
شاید اوجذابترین یا زیباترین دختر نباشدولی اگر تو عاشقش هستیو لبخند را بر لبانت میآوردچه چیز دیگری اهمیت دارد؟...
دردم این نیستکه او عاشق نیستدردم این نیستکہ معشوق من ازعشق تهی استدردم این استکه با دیدن این سردی هامن چرا دل بستم......
عاشق که باشیبه هر بهانه ای کش میدهی حرفهایت را با معشوقت...️️️...
تمام آنچه دانسته ام همین است تو عشق منیو آن که عاشق است به هیچ چیز نمی اندیشد ...️️️...
Until the end of my lifeill be loving youتا پایانِ زندگیام عاشقِ تو خواهم بود!️️️...
پدرم وصیت کرد که عاشق نشومتو چه کردی که به گور پدرم خندیدم؟...
بمیرم من واسه عشقِ دوتامونو!واسه تنهایی بی انتهامونو…کی باید جمع کنه این قلبِ داغونو؟!تو رفتی و غمت یه شبه آبم کرد!ببین دنیا، منو بی تو جوابم کرد…تو رفتی حرفِ این مردم خرابم کردتو رفتی؛ زندگیمون رفت…یه عاشق، زیر بارون رفت......
زمین در دفترِ خاطراتشنام روزهایی که حالش خوب بود را بهار گذاشتو زیرش با قلمی سبز نوشت :آدمی نیست که عاشق نشود فصل بهار …...
بارانچه دلبری می کند برای بهار !پاییز کم بود بهار هم عاشق شد …...
لحظه ی دیدنت انگار که یک حادثه بودحیف چشمان تو این حادثه را دوست نداشت سیب را چیدم و در دلهره ی دستانم سیب را دید!! ..ولی دلهره را دوست نداشت تا سه بس بود که بشمارد و در دام افتد گفت یک..گفت دو ..افسوس سه را دوست نداشت من تو خط موازی ؟..نرسیدن..؟ هرگزدلم این قاعده ی هندسه را دوست نداشت درس منطق نده دیگر تو به این عاشق کهاز همان کودکیش مدرسه را دوست نداشت...
کسی که میدونه اشتباه کردی و بازم ازت دفاع میکنه ؛یا عاشقته ، یا مادرته...
من در میان آغوش پدرانه ات من شدمپس باش تا من بمانم پدرممن در نگاه تو عشق را مشق کردمپس باش تا من عاشق بمانم پدرم مرد زندگی روزت مبارک...
می دانی من کیستم؟من زن متولد اسفندم ...نه به آسانی عاشق می شوم و نه وقتی عاشقم به راحتی از آن فارغ می شوم...پس حتی این فکر به ذهنت هم خطور نکند که می توانی به آسانی عشقت را به من ابراز کنی و مرا به دست آوری !و نه وقتی عاشقت شدم می توانی عشق مرا پس بزنی ...من متولد اسفندم فرمانروای احساسات... !...
اسفند که عاشق شویسال را با بوسه تحویل می کنیحتی اگر سال نو،نیمه شب از راه برسدشاید تلفنتعاشقانه تر از همیشه زنگ بزندکسی با یک سلامقبل از سپیده ی سال بعددیوانه ات کنداسفند که عاشق شویتمام دروغ ها را باور می کنیو دلت غنج می زند.می دانم که در روزهای آخر سالدسته کلیدت را گم می کنیگوشی ات را جا می گذاریو احساس می کنی که کسیبا لحن عاشقانه منصدایت می زند.تو عاشقم بودیدر اسفندی که هرگزاز تقویمت پاک نمی شود....
اسفند که عاشق شویسال را با بوسه تحویل می کنیحتی اگر سال نو،نیمه شب از راه برسد......
تو میخواهی بدانیمن عاشق چه کسی هستم؟ کلمه ی اول را دوباره بخوان...
آدمها یک بار عمیقا عاشق میشوند، چون فقط یک بار نمیترسند که همه چیز خود را از دست بدهند ؛ امّا بعد از همان یک بار، ترسها آنقدر عمیق میشوند که عشق، دیگر دور میایستد ......