پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
به من از روزای کوتاه ، شبای سرد زمستونزوزه ی سگهای ویلون ،شب خلوت خیابونزیر سقفای شکسته ، رگ تند باد و بارونگنجه های پر ز هیچی ، حسرت یه لقمه ی نونبگو بگو با همیم ، ولی از دوریت نگومنو نترسون ، منو نترسون.. ._برشی از ترانه...
این روزها باران می ریزد...من هم با چشمهای ریخته، دنبال شما میگردمهمیشه، همین که می روید باران می گیرد....
در سمت توام دلم باراندستم باران دهانم باران چشمم بارانروزم را با بندگی تو پاگشا میکنمهر اذانی که می وزد پنجره ها باز میشوند......
محبوب منیاد شما نباشدزندگی به چه درد من میخورد؟...
“شما که سواد داری ، لیسانس داری ،روزنامه خونیبا بزرگون می شینی،حرف میزنی،همه چی می دونیشما که کله ت پره،معلّم مردم گنگیواسه هر چی که می گن جواب داری ، در نمیمونیبگو از چیه که من،دلم گرفته؟راه میرم دلم گرفته، میشینم دلم گرفتهگریه می کنم ، می خندم ، پا میشم، دلم گرفته ؟من خودم آدم بودم ، باد زد و حوای منو بردسوار اسبی بودم که روز بارونی زمین خوردعمر من کوه عسل بود ولی افسوسروزای بد انگشت انگشت اونو لیسیدبعد نشست تاتهشو خورد .....
پدرم می فرمودند: خانم!فرزندمان به سلامتی عاشق شده استو مادرم آهسته آهسته به نجوا می گفتند: اسپند دود می کنم...عشق در خانه ی ما شگون دارد......
محبوب من!حرف هایی است همچون لیموشیرین؛به هنگام نگوییم تلخ می شوند!مصایبی هم هست کهاگر به هنگامِ پریشانی بازی نکنیخنده دار می شوند؛مثل گفتن از عشق وقتیکه مژه هایت سفید شده یاهنگامی که رو به آخرین غروب نشسته ای ......
کاش می توانستم دردتان را دوا کنمهمین دردِ دور بودن هادیر دیدن هادیگر ندیدن هاهمین که جسم مان بهاران است و جان مان پاییز......
محبوب من.شما نباشی؛ همه ی بغض های جهان در گلوی من استکوچه ها را یکی یکی ورق میزنماز پاییز راهی به شما پیدا میکنمباران های درونم آغاز میشودمحبوب من؛ بی تو پاییز دوران سختیست......
محبوب من!شادی ها متفاوتند چنانکه عاشق ها؛ عاشق شهرها، عاشق روستاها، عاشق جهان سومی، عاشق قدیمی ، عاشق امروزی. مانند شادی شهری، شادی روستایی ، شادی قدیمی ، شادی امروزی.مانند زمزمه ها؛ زمزمه درخت ها، زمزمه جویبارها، زمزمه گندمزار، زمزمه عاشق ها.محبوب ام! همه شما را زمزمه می کنند. پرنده ها هم می خواهند در نگاه شما آشیانه کنندچنانکه همه خنده های من رد پای شماست. تا بوی زلف یار در آبادی من است، هر لب که خنده ای کند از شادی من است.محبوب من، من ...
پناه مى برم به خیال از شرِّ حقیقت...بیا باران بزنیم و مست بشیم......
محبوبم!دل من خسته بودشما آمدید،ناگهانخستگی از دلم درآمد ️️️...
اللیلُ، إختراعُ العُشاقِ..شب اختراع عاشق هاست ......
سلام تپش هایِ تنِ سوزانِ من!این روز ها در هر تپش، به زنده بودنم شک میکنم؛بعد آرام دستم را رویِ سینه میگذارم تا باز هم بودنت را حس کنم و بتوانم به زندگی ادامه دهم...حالِ شهر خوب نیست، حالِ آدم هایِ شهر هم خوب نیست...و می نویسم که یادم نرود، حق با توست؛با توست اگر نگاهم نمی کنی...با توست اگر زبانم لال، دوستم نداری...که خودم هم این روز ها، روزی چند مرتبه حالم از خودم به هم می خورد.حالا هی به بهانه ها، چایِ نبات به خوردم بدهند، خوب نم...
سینه ام دکان عطاری استدردت چیست ؟ شمبلیله ، رازیانه ، شاهی و گیشنیز ، اهل آویشن ، نبیذ سرخ شورانگیزسینه ام دکان عطاری استدردت چیست ؟ تو اگر جسمت بهاران است اما جان تو پاییزراه را گم کرده ایعازم مسجد سلیمانی ولیکن می رسی تبریزعاشقی توعاشقی تومن برای عاشق بی کسبرای عاشق بی چیزراه رفتن ، گریه کردن زیر باران می کنم تجویزنازبوهابوی نعناعبوی یاسپیرهن چاکیدرآمیدن لباس...
محبوبم !جهانم آشفته است، جهانم میزان نیستجهانم پر از اضطراب است، لحظات چموشاندتنها هنگامی که به شما میرسم، روبهروی تواَم و به تو سلام میکنم، آن زمان جهان به تعادل میرسد ...جواب بدهی یا نه، تو جهان مرا متعادل میکنی !...
محبوب من در دنیاجز شما خبری نیستشماتنها خبر خوش این عالمید......
محبوب منتو نباشی تمام بغض های جهاندر گلوی من است......
خورشید جان، امان از این بی تو گذشتن ها؛ وقتی از شما دورم، برف های درونم آغاز می شود. کاش می دانستید درباره تان چه فکر می کنم. من برای دیدن شما همهی درها را زده ام. عاشقی خوب است؛ زندگی حلال کسانی که عاشق اند. من خجالتیام و هنوز نمی دانم اسم تان را چگونه تلفظ کنم. ای کاش عشق، خود لب و دهان داشت .....