تو آمدے و با یڪ بوسه ات هرچه میخواستم همان شد من عشق را نمی سرایم عشق را نمی خوانم و عشق را نمی خواهم تو بیشتر از این واژه ے تڪرارے .. مرا به معناے حقیقیِ دوست داشتن رسانده اے و عشق .. همانی ست ڪه تو را می...
"وقتی ڪه تو در ڪنار منی" همین چند ڪلمه ..... چقدر آرامم میڪند باتو می شود پرنده شد باتو می شود اوج گرفت و پرواز ڪرد باتو می شود ماند و زندگی ساخت نه در رویا و خیال بلڪه همینجا وقتی ڪه می بوسمت و تو! مرا غرق در آغوشت...
عشقی ڪه باتو خالص شود خوش است نازم به عشق ناب ڪه خریدار آن منم !!
وقتی ڪه عاشقت شدم فهمیدم ڪه خداوند .. خیلی چیزها را براے من بیهوده آفریده است ! نه جنگل تو را دارد و نه دریا ... هیچ چیز زیبا نیست جز چشمانی ڪه مرا اینچنین محو دوست داشتنش ڪرده بود و من راهی بجز عاشق شدنش نداشتم ..!!
جمعه باشد تو نباشی و خزان باشد و من چه کشنده است فدای تو شوم، رحمی کن
اسفند را دوست می دارم همانند چشمانی فرو رفته در خوابی عمیق وقتی بیدار می شوم ؛ تو را می بینم که بهار شده ای... !
استوار تر از این نخواهد بود شانه هاے عاشقانه ے تو بی محابا ترانه میخوانم در زمینِ سبزِ خانه ے تو️
نوش داروے لبت..️ سر تمام عاشقی ست ! با همین اسرار خود را خوب ؛ درمان میڪنم !!
” با تو تمام دلهره لبخند میشود “️ مهرت به جان من زچه پیوند میشود امشب دمی بیا و بشین در ڪنار دل بنگر ڪه دل ز وجود تو خرسند میشود ..!! ️️️
تواز رگ گردن به من نزدیڪترے ضربانی ڪه من براے زیستن به آن محتاجم ..!!️
بیت بیت این غزل ... مست از می گیسوے تو️ ناز گیسوے تو را با جان و با دل میخرم ...
رگ خواب دل شیداے منے .. جان دلم ! تو نباشے ... قد و بالا و لب و جان و تنم میلرزد !!