متن علی اصغر
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات علی اصغر
✍ برشی از یک غزل، ۱۳۳ کتاب آوای احساس، پیشکش به پیشگاه پرشکوه حضرت علی اصغر (ع):
دنیای غم بود و، تمامِ لحظهها، دلگیر
گویا برای ماندنِ کودک، زمان شد دیر
در دستِ «تو»، آن کودکِ ششماهه عطشان بود
نامردمان آبش ندادند و، زدندنش تیر
آیا چه بود آخر، گناهِ...
✍ برشی از یک غزل، پیشکش به پیشگاه پرشکوه حضرت علی اصغر (ع):
آن لحظه که: خونِ زلالِ کودکِ خود را
تا آسمان پرواز دادی، درد شد تکثیر
تصویرِ آن صحنه، برای هر دلی سخت است
منشورِ جان میشد به جامِ لحظهها تکسیر
از شرمساری، آسمان گویا زمین افتاد
گردون...
قسم به چادر و گهواره ای که غارت شد
نصیب دشمن اهل حرم حقارت شد
گرفت تا که به دستش علی اصغر را
تمام عرش ازین غم دچار حیرت شد
اعظم کلیابی
بانوی کاشانی
کاش طفلت را سوی نامردان نمیبردی حسین
با سه شعبه حرمله ترسم که سیرابش کند
باز گردانش به خیمه مادرش دلواپس است
شاید امشب لحظه ی بر دامنش خوابش کند
بانوی کاشانی
اعظم کلیابی
کاش علی را سوی نامردان نمیبردی حسین
حرمله با تیر میخواهد که سیرابش کند
باز گردانش به خیمه مادرش دلواپس است
شاید امشب لحظه ی بر دامنش خوابش کند
اعظم کلیابی
بانوی کاشانی