گفته بودی همیشه دوستت دارم میدانستی...همیشگی ها کوتاه اند...
به ساز یکی گریه میکند... و به ساز دیگری... می رقصد ! دنیا را میگویم... مدام مطربی میکند
مکالمه زندگی با ما طولانی ، مداوم و رمزگونه است... حال ، جواب های ما به زندگی لزوما باید کوتاه ، مختصر و عمیق باشند... نوع نگاه ما به زیستن و در حال ْ زندگی را زندگی کردن ، تا آنجا که عمق ِ نیاز روحی و عاطفی روزمره مان...
به لب هایم اعتماد کن ... جز بوسه... چیزی نمی گویند ...
کاش... می دانستم... در انتظار ِ طولانی چشم های من تو ...در انتظار چه بودی ... ...
در دل ِ سنگ...هم عشق... نرمی ِ سبز رنگیست... ریشه دوانده
زندگی... شوق ادامه دادن است... نه اشتیاق ِ ...به مقصد رسیدن
بعضی ها... چون نسیمی آرام اند... میتوانی... ساحلی را کنارشان مهمان شوی... و تمام دنیایی را همراهشان... زندگی
از همین جا... به تو ای دور از من .... دورترین نقطه ِ امکان از من به تو ای... رفته به هجران از من ... از همین نقطه... شروعت کردم ... تا همین فاصله ... پایانم شد امتداد ِ بودنت تا دور دست ... ....خط پایان ِ نگاهم ...گُم شد...
که می داند... آنچنان دوست اش دارم... که لب هایش... راه بوسیدنم را خوب میدانند
_ از آخرین باری که روی یک کلمه تشدید " ّ " گذاشتی چقدر میگذره؟ + زّنّدّگّیْ... این روزها... همش با تشدید میگذره ! _ نه... دیگه اونم نمیگذره...
همین اندازه... کوتاه... و شاید... کمی بیشتر.... زندگی در عشق... تازه می ماند...