چه بشود یا نشود، من همهی غروبها را به آسمان میدهم، چه منعی دارد که باد مست و سرخوش باشد پنجرهای برای من که پیدا میشود اندکی مرا به وجد آورد و با پرتویی نارنجی راه و رسم خورشید بودن را برایم بجا بیاورد... همهی باغچهها برای طوفان! چرا که...