حالا که رفته ای ، بیا بیا برویم بعد ِ مرگت قدمی بزنیم ماه را بیاوریم و پاهامان را تا ماهیان رودخانه دراز کنیم بعد موهایت را از روی لب هایت بزنم کنار بعد موهایت را از روی لب هایت بزنم کنار بعد موهایت را از روی لب هایت .......
خوابم میاد، ولی نمیرم سمت تخت خواب! اون لعنتی یه تله است… توش از خواب خبری نیست… فقط فکر و خیاله که انتظار آدمو میکشه.
لعنتی جااان خودت را دریغ نکن از من بگذار بوسه ات معجزه ای شود و تمام این شب ها را بخیر کند …!
من حتی وقتی توخوابم باهات حرف میزنم حالم خوب میشه لعنتی...!
هَر وَقت دِلَم مى گرفت رو میکردَم بِش میگُفتم یِکم بِخَند️ حآلِ دُنیآم بَده لَعنتى خَنده نَبود که بگو دَوآ بگو دَرمون
دوره می گردم مثل یک قاصدک کوی به کوی بام به بام لعنتی! پس تو بر بام کدام خانه رخت عصر جمعه را پهن خواهی کرد؟
فقط خدا میدونه که چند بار تو گوشیم نوشتم برگرد ولی نتونستم برات بفرستم غرور لعنتی
خستهام بس که دلم را به دری بسته زدم لعنتی! عشق تو دروازهی عابدزاده است!
باید صحبت کنیم خیلی جدی تو چشم همدیگه! باید بگویم که: دوستت دارم دست هایت را بگیرم آنطور نگاهت کنم که انگار توی لعنتی باید یک چیز غیر از ممنونم بگویی!