پی به معنی بردهام در عالم صورت پرستی گر تو محو صورتی، من مات صورت آفرینم
تو براستی ُرخت را در شطرنج چشم ھایم قراردادی که ھمه چی جلوی چشم ھایم مات شد جز تو
آذر یادش رفته که پاییز است! نمیبارد، فقط یخ میزند! به گمانم کسی به طرز فجیعی تنهایش گذاشته، وگرنه اینگونه ماتش نمیبرد!
گفته بودى که چرا محو تماشاى منى آنچنان مات که حتى مژه بر هم نزنى مژه بر هم نزنم تا که ز دستم نرود ناز چشم تو به قدر مژه بر هم زدنی
آذر یادش رفته که پاییز است... نمی بارد ، فقط یخ میزند به گمانم کسی به طرز فجیعی تنهایش گذاشته و گرنه اینگونه ماتش نمیبرد...
من مات توام... شاه دلم باش
عاقبت دیدی که ماتت کردو رفت
لبخند که میزنی مات تصویرت میشوم زل میزنم به چشمهایت زیر لب آهسته میگویم چه کردی با من نازنین؟ تا دنیا دنیاست عاشقت میمونم
در زندگی / بر خلاف شطرنج/ بازی بعد از کیش و مات هم ادامه پیدا می کند
آمدی با دل من بازی شطرنج کنی! شاه مغرورم و با دیدن تو مات شدم
شطرنج زندگی من ...همیشه بی پیاده بود/ همیشه کیش و مات من آسون و خیلی ساده بود
مات شدم از رفتنت .هیچ میز شطرنجی هم در میان نبود. این وسط یک دل بود که دیگر نیست
در صفحه ی شطرنج زندگی همه ی مهره های من مات مهربانی تو شدند و من قلبم را به تو باختم
زیبا تو که با مژت یه دنیا رو مات می کنی یه دنیا رو قربونی چشمک چشمات می کنی تو که اگه کسی نخواد با تو مث آینه باشه با داغی لحن نگات اون و مجازات می کنی