متن مریم گمار
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات مریم گمار
این خیابان که بگذرد
می رقصند تکّه هایم
در آغوش حوض
و چشم های شمعدانی
گفته بودی جامانده ام از نور
و بالِ سنجاقک؟
خوب گوش کن !
می شنوی ؟
عبور کرده صدای آفتاب از آب
از گیسوان پیچک
مریم گمار
نگاه کن !
گذشته انگشتِ زخم
از جوانه ی باغ
مرا به خود بخوان
در واپسین بهار!
مریم گمار ۱۴۰۳/۱/۲۰
سکانس بعدی ؛
شکوفه ی امیّد!
اتّفاقی نیست
نهالِ روئیده
در ذهن فردا...
مریم گمار ۱۴۰۳/۱/۲۰
پلک بستهِ پنجره
آه می کشد خانه
از زخم زبان و
نگاه پوسیده،
کنار می زنم پرده را.
مریم گمار ۱۴۰۳/۱/۲۰
ببین !
عبور کرده ام
از رد پای پاییز و
لُکنت زمستان،
اما هنوز به گِل نَشستِه ام .
مریم گمار ۱۴۰۳/۱/۲۰
پلک می زنم
وَ خانه دیگر
به تن نمیکند سایه ای را
منعکس شدهِ
در واژه ها
منشورِ لبخندت
می بینی ؟
ریشه زده ام در ذهنِ آفتاب.
مریم گمار
بر می خیزم از درزِ تاریکِ دیوار
از چین های نامنظّم پرده
وصدا میزنم پنجره را
تا بیرون بدوَد خورشید
تکّه تکّه
از چشمت
که ایستاده اند آینه ها
به تحسینت.
مریم گمار
ببین چطور
غرق شده ام
در رستاخیر دست و برکه ی چشمت!
مگر می شود
خورشید را از آسمان تکاند
که تو را از من؟
مریم گمار ۱۴۰۲/۱۰/۱۴
حالا اگر بیفتد
ستاره بر زمین و
واژه بر سیاهی
و بپَرد
هوش از سرِ طبیعت
باز بر پوستم جوانه می زنی
باز در رگ هایم می درخشی
مریم گمار ۱۴۰۲/۱۰/۱۴
مگر می شود
خورشید را از آسمان تکاند
که تو را از من؟
وقتی
فرومی روم در رّدِ پای بهار
مریم گمار ۱۴۰۲/۱۰/۱۴
باید بنشینم به مکالمه با باختین
تا تو فرم شعر را دگرگون کنی
وآب از آستین آسمان نیفتد
مریم گمار
درست در همین سطر
در همین نقطه
ریشه های این شعر
تاویل می کند
ارتعاش پرواز را
مریم گمار
بگو چگونه شکوفا نشوم ؟
مجاور فوکو و تودورف
که رخنه کرده ای در زاویه دیدشان
و به اعجاز می کشانی انگشت های جهان را
دست پروده ی گدام درخت تناوری؟
که جوانه را خوب می فهمی
مریم گمار
ای صدای سبز!
چطور دست بردارم از تو؟
که آفتاب ، گنجشک می چیند از شانه هات
و زمین می رقصد در انعکاس چشمانت
مریم گمار ۱۴۰۲/۸/۱۲
ای درنای آبی !
بگو کجایِ شهر بتکانم ترانه هایت را
که فصل زیباتر شود وانگور از چشم تاک نیفتد
مریم گمار
1402/5/7
حالا کافیست زمین پوست بیندازد
تاجوانه ای بروید به وسعت فردا
و هر بلوط به استقبال باد برود
مریم گمار
۱۴۰۲/۵/۷
ای درنای آبی !
بگو کدام ترانه ات گیسوانم را شانه زد
که صدایم به استعاره رسید
مریم گمار
۱۴۰۲/۵/۷
نفس بکش مرا در قطره های باران
در خلوص رگ های ابر
که من در انحنای آب نام تو را می خوانم
مریم گمار
۱۴۰۲/۵/۷